در اين داستان آرامبخش با حسي غمانگيز، پسرك در غم از دست دادن خواهرش كه حالا عكساش روي ديوار آويزان است، حس تنهايياش را با گربهاش سهيم ميشود او از غم پدر و مادرش خبر دارد. سالها ميگذرد و او در رؤيا با خواهرش بيهيچ ترسي دوچرخهسواري ميكند و حس تنهايياش را به فراموشي ميسپارد.
ارسال دیدگاه