کتاب کشتن مرغ مینا (مقلد) که از پرفروشترین کتابهای تاریخ و برجستهترین آثار ادبی جهان به شمار میرود، رمانی نوشته شده از خانم هارپر لی نویسنده آمریکایی است که در سال 1960 با تیراژ 5 هزار نسخه منتشر شد. این رمان چهار سال بعد، یعنی در سال 1964 توانست برنده جایزه پولیتزر (معتبرترین جایزه روزنامهنگاری، ادبیات و موسیقی در آمریکا) شود. از زمانی که این کتاب برای نخستین بار به چاپ رسید، تاکنون بیش از 40 میلیون نسخه از آن به فروش رفته و به بیش از 40 زبان زنده در دنیا ترجمه شده است.
اين كتاب برای نخستین بار در سال 1347 به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
ارسال دیدگاه
mryshahr
من معمولاً بعد از خوندن یک کتاب سریع دربارش ریویو مینویسم. ولی نوشتن درباره این کتاب حدود دو هفته عقب افتاد. شلوغی سر خودم در این مدت به کنار، در اصل دوست داشتم بیشتر دربارش فکر کنم. و در خلال این فکر کردن ازش یاد بگیرم. الان هم در نهایت بعد از دیدن فیلم این کتاب ریویو رو نوشتم که حسابی ذهنم درگیرش شده و مونده باشه. البته فیلم کتاب اصلا و ابدا قابل مقایسه با کتاب نیست و اگر فقط فیلم رو دیده باشید اصلاً متوجه نمیشید که چه روندی داره شکل میگیره و بچهها چه طور دارن ساخته میشن. فیلم مثل میکس های یکی دو ساعته از سریالهای ۹۰ قسمتی بود که سر و ته هیچی پیدا نبود. توصیه میکنم هیچ وقت فیلم این کتاب رو به خود کتابش مقدم ندونید و الا از کتابش لذت نمیبرید.
1398-07-23اگر کتاب رو نخوندید هم از اینجا به بعد این ریویو رو نخونید که داستانش براتون لو نره.
اوایل کتاب برای من خسته کننده بود. راوی شش ساله داستان به نظرم بیش از حد به جزییات زندگی و محلهش میپرداخت و نمیفهمیدم این پردازش زیاد برای چیه. اول فکر میکردم تمرکز داستان باید همسایه اسرارآمیز این خانواده باشه و نقطه عطف داستان احتمالاً ملاقات بچهها با این همسایهس. البته آخرش دیدم یه جورهایی هم اون قضیه نقطه عطف میشه، ولی نه به خاطر همسایه، به خاطر درکی که راوی ۶-۷ ساله داستان پیدا میکنه و چقدر درک بالا و درستی با توجه به تلاش پدرش برای یاد دادن نوع خاصی از نگرش در اون بود.
کتاب از بعد از قضیه تام رابینسون و به دادگاه رفتن بچهها برای دیدن قضاوت پدرشون، کم کم اون جون اصلی رو میگیره و باعث میشه بخوای زودتر بخونی تا زودتر بفهمی بعدش چی میشه. قبلش حتی یه جورهایی خسته کنندهس. ولی نیمه دومش خیلی خوبه و جای فکر زیادی داره. از اینجا به بعد کتاب انگار آغاز تغییر بچهها شروع میشه. جیم از قبل کمی درگیر قضیه بود ولی با عدم موفقیت در دادگاه با سکوت و خشمی که ناشی از عدم پذیرشش نسبت به اون بیعدالتی بود داشت واکنش نشون میداد. اسکات ولی با وجود عصبانیتهای اولیه و دعواهایی که با بقیه بچهها داشت و حتی یه جاهایی حس و حال جیم رو درک نمیکرد، ولی آخر داستان نشون داد که چقدر خوب متوجه شده و یاد گرفته که باید چه واکنشی در موقعیتهای خاص نشون بده. به نظر من همون قسمت انتهایی داستان که اسکات یاد میگیره از دریچه چشم بو رادلی و دیگران به واقعهها نگاه کنه نقطه اوج زیبا و خوبی برای این داستان بود.
جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷
تهران
mahtab
کتاب اولش به نظر خیلی کشدار بود و همش منتظر یه اتفاقی در مورد اون خونه مرموز بودیم، اما نویسنده اینا رو فقط چیده که کم کم کاراکتراشو پردازش کنه. آخر داستان جالب بود و پدر بچه ها خیلی دوست داشتنی به بچه.هاش آموزش داد زندگی و عدالتو
1398-09-05