15داستان کوتاه به قلم "شهرنوش پارسی پور "در این مجموعه گرد آمده که عنوان کتاب بر گرفته از نام یکی از این داستانهاست .در داستان "گرما در سال صفر"، دختر شانزده سالهای از اهالی جنوب ایران ـ در زمان پهلوی ـ گرما، تنگناهای زندگی خویش، محدودیتها و روابط دوستانه با برادرش را روایت میکند .برای مثال" :گاهی میرفتیم روی اسکله جلوی خانه مینشستیم و عربها را تماشا میکردیم .که تو نور آتش، شامشان را روی دوبهها میپختند و مرغهای سفید روی آب را دید میزدیم و به بوق کشتیها گوش میدادیم ...دیگر نمیتوانستم بروم روی اسکله و عربها را تماشا کنم و مرغها و دوبهها را از نزدیک تجربه نمایم فقط کنار دریا میایستادم و کارگران بارانداز را دید میزدم و نور چراغ ماشینها را میشمردم و غروبها میرفتم روی بام و توی دم هوا نفس میکشیدم و تک ستارهها را میشمردم و شب، به صدای آن لگوری گوش میکردم که توی آن کازینوی پایین میخواند و برایش خون راه میافتاد و ...میخواندم ."
ارسال دیدگاه