این کتاب از سه گانه اسکندر است و سرگذشت اسکندر جوان را از کودکی تا بیست سالگی یعنی زمانی که بر جای پدر مقتولش شاه فیلیپ نشست، روایت میکند. سالهایی که اسکندر بین ستایش پدرش، بیزاری از او و عشق به او درمانده بود. اسکندر از عشق حسادت آمیز و نابودکننده مادرش المپیاس حذر میکند. به روزهای دور میاندیشد و اسبش بوکفال را تربیت میکند. به کسوت شاگردی ارسطو درمیآید.
رمان رابطهٔ پیچیدهٔ اسکندر جوان با پدرش، فیلیپ دوم مقدونیه، و مادرش، المپیاس؛ تعلیم و تربیت او به دست فیلسوف بنام، ارسطو؛ و دلبستگیاش به یار و همدم و ملازم همیشگیاش، هفستیون، را به تصویر میکشد. ماری رنولت در اقدامی جنجالی، خطیب نامی آتن، دموستن، را در این رمان فردی متکبر، بزدل، و کینهجو تصویرپردازی میکند.
موضوع(ها):
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
اسکندرمقدونی، 323 - 356 ق.م. - داستان
فلیپ دوم، شاه مقدونیه، 382 - 336 ق.م - داستان
ارسال دیدگاه