این کتاب از شاهکارهای کمنظیر نثر معاصر آلمان و داستانی منسجم است که از بعد روانشناختی بسیار ماهرانه روایت شده است. سبک نگارش کتاب یادآور نوشتههای آغازین پارتیشیا هایسمیت است اما از نظر پختگی در راستای سنت نولنویسان بزرگ در ادبیات داستانی اروپا قرار دارد.
در جریان داستان به ندرت کنش و جنب و جوش به چشم میخورد اما ماجرا درست مانند یک تندباد خواننده را دربرمیگیرد.
خوانندهی داستان نه تنها ماجرا را استشمام میکند بلکه آنچه را نویسنده شرح میدهد باتمام وجود میچشد میبیند و میشنود. پاتریک زوسکیند هنرمندیست که اگر لازم باشد قادر است یک زندگی پیش پا افتاده و محقر را با درونمایهی دراماتیک باشکوه توصیف کند.
شخصیت اصلی داستان، مردی است با نام «یوناتان» است. او سالها پیش پدر و مادر خود را در جنگ از دست داده است. یوناتان پس از آن به همراه خواهر کوچکش به دهکدهی «پوژه» رفته عموی آنان تا پایان جنگ، مخفیانه از آنها نگهداری میکند. سالها بعد «یوناتان» برای نگهبان بانک در خیابان «سور» استخدام میشود و در اتاق زیر شیروانی یعنی اتاق شمارهی ۲۴ به سر میبرد. جریان امور به خوبی پیشمیرفت تا این که در آگوست سال ۱۹۸۴، صبح یک روز جمعه، ماجرای کبوتر اتفاق میافتد. یوناتان با مشاهدهی کبوتر، دچار ترس شدیدی شده با خود میگوید: «خدایا چرا منو رها کردی؟ چرا منو اینقدر مجازات میکنی؟ ای پدر آسمونی ما! منو از شر این کبوتر نجات بده! آمین» و...
موضوع(ها):
داستانهای آلمانی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه