این رمان ماجرای دختری اهل شمال شرقی برزیل به نام «مکبئا» است که در حلبیآباد «ریودوژانیرو» و در اتاقی اجارهای با چهار دختر دیگر زندگی میکند و تایپیست است. او بسیار خجول و کمرو و رقتانگیز است و صورتی پر از لک و پیس دارد. مکبئا، دختری در حاشیه مانده و تقریباً نادیدنی است که با وجود محرومیت از همه آنچه زندگی نامیده میشود، به طرز آزاردهندهای عاشق زیستن است.
ارسال دیدگاه