فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

برايم كتاب بخوان

ادبیات

مترجم : بهمن‌دخت اویسی

در این رمان «میشل برگ» پانزده ساله در شهری در آلمان زندگی می‌کند. او دچار یرقان شده و به طور تصادفی با زنی آشنا می‌شود که دو برابر او سن دارد. میشل در پی این آشنایی عاشق زن شده اما هویت او برایش معلوم نیست. زن درازای این‌که به ندای میشل پاسخ دهد، از او می‌خواهد تا برایش کتاب بخواند. این زن که "هانا "نام دارد به یک‌باره شهر را ترک می‌کند; بی آن که میشل علت آن را بداند. سال می‌گذرد و میشل در رشته حقوق به تحصیل مشغول می‌شود. او در سمینارهایی که برای بررسی جنایات نازی‌ها و محاکمه متهمان ترتیب داده شده شرکت می‌کند. میشل در یکی از این دادگاه‌ها، با شگفتی تمام، هانا را در میان متهمان می‌بیند. هانا در دوران جنگ نگهبان اردوگاه بوده که با نازی‌ها در سوزاندن زنان در کلیسا دست داشته است. در عین حال روشن می‌شود که در اردوگاه دختر جوان را نزد خود فراخوانده و از آنها می‌خواسته شب‌ها برایش کتاب بخوانند. با وجودی که هانا می‌توانست با برملا کردن بی‌سوادی‌اش در دادگاه از محکومیت خود بکاهد، حاضر به فاش کردن این راز نمی‌شود. او به نوشتن گزارشی اعتراف می‌کند که در واقع نوشته او نیست; از این رو، به حبس ابد محکوم می‌شود. از طرفی میشل به منظور کمک به هانا می‌خواهد راز او را فاش کند، اما پدر فیلسوف او، میشل را از این کار باز می‌دارد; زیرا به عقیده او این کار تنها به عهده خود هاناست که چنین تصمیمی بگیرد. ضمن آن که میشل از یک سو در مقام دانشجوی حقوق قصد دارد بر احساسات خود غلبه کند و از این رو در تناقض آشکار عشق و عدالت قرار می‌گیرد.

موضوع(ها):
داستان‌های آلمانی - قرن 20م.



کتاب های مشابه