فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

داستان زندگی من

ادبیات

مترجم : ثمینه باغچه‌بان

بانوی نابغه «هلن کلر»، یک سال و شش ماهه بودند، که به خاطر «مننیژیت»، نابینا و ناشنوا شد، اما ایشان با یاری آموزگار خود، یکی از زنان پرآوازه، در جهان سده ی بیستم میلادی شدند. «هلن»، در یکی از روستاهای آمریکا، به دنیا آمده بودند، و در نیمه ی راه دو سالگی خویش نیز، بیمار شده بودند، خانواده ی ایشان، از بیماری و ناتوانیش، ناراحت بودند، و نمیدانستند، که چگونه باید، با «هلن»، رفتار کنند. آنها می‌اندیشیدند، هیچ راهی برای ارتباط نیست، و خود «هلن» نیز، نمیتوانست به تنهایی، کارهای خویش را انجام دهد. «گراهام بل»، که تلفن را اختراع کردند، آموزگار ناشنوایان بودند، خانواده ی «هلن»، از ایشان یاری خواستند، آنگاه که «گراهام بل» ایشان را دیدند، دانستن که «هلن»، دختر باهوشی هستند، و به خانواده ی او گفتند، که: آموزگار جوانی را میشناسند، که میتواند به ایشان آموزش بدهند، چون خانواده «هلن» ثروتمند بودند، توانستند آموزگار خصوصی برایش بگیرند. معلم «هلن»، که خانم «آنا سولیوان» نام داشتند، خود نیز «کم بینا» بودند، و در مدرسه ویژه ی نابینایان و ناشنوایان درس خوانده بودند، ایشان آن روزها تنها بیست و یکسال سال داشتند که توانستند، راهی را اختراع کنند، تا بتوانند به یاری آن راه، به «هلن» آموزش و مفاهیم را به ایشان یاد دهند. این راه همان علامتهایی بودند، که با فشاردادن آن علامت، روی کف دست «هلن»، ایشان را متوجه میکرد، و ایشان مفهوم آن علامتها را میفهمیدند. «هلن» در سن هشت سالگی، توانستند یاد بگیرند که چگونه میتوانند، با مردمان ارتباط داشته باشند، و این باعث معروف شدن ایشان در آن سن شد. «هلن» توانستند به دانشگاه هم بروند، ایشان با یاری آموزگار خود: «آنا سولیوان»، که هماره و در همه جا با ایشان بودند و سخنرانیها را، با فشار علامتها روی کف دست «هلن»، به ایشان می‌‌فهماندند، توانستند مدرک دانشگاهی خود را با همان روش بگیرند. «هلن» در طول سالهای تحصیل خود، از سوی همگان تشویق میشدند، تا زندگی خویش را بنویسند، تا همه بفهمند که ایشان چگونه پیشرفت کرده است، ایشان زندگینامه‌ی خود را، در همین کتاب: «داستان زندگی من» نوشته است. «هلن کلر»، در زندگی، با افراد معروف بسیاری دیدار کرده اند، و تجربه های بسیاری به دست آورده است. ایشان همه‌ی افرادی را که در دوران زندگی اش، رئیس جمهور آمریکا شده بودند را، دیدند. «هلن» با حس کردن، حتی میتوانستند آهنگها را بفهمند. او بیشتر وقت خود را، با شرکت در سخنرانیها، به همراه «آنا سولیوان»، آموزگار و دوست عزیزش میگذرانید. «سولیوان» ازدواج کرد، اما پس از گذشت مدت زمان کمی، طلاق گرفت، و پیش «هلن کلر» برگشت. «کلر» یک قهرمان برای نابینایان شد. او کتابهای بسیاری را در طول زندگی خود نوشت و چاپ کرد. مدال طلای سازمان ملی علوم اجتماعی، در سال 1952 میلادی به ایشان اهداء شد. در سال 1953 میلادی، از ایشان در دانشگاه «سوربون» فرانسه، تشکر شد. در سال 1964 میلادی، مدال آزادی ریاست جمهوری، توسط رئیس جمهور آن زمان «لیندون ب جانسون»، به وی اهداء شد. «هلن کلر» در روز نخست ماه ژوئن سال 1968 میلادی، در سن 88 سالگی فوت کردند. موسسات و انجمن‌هایی، از «هلن» به یادگار مانده، که به منظور پژوهش برای پایان دادن به نابینایی شکل گرفته‌اند.

موضوع(ها):
کلر، هلن، 1968 - 1880 - سرگذشتنامه
نابینایان ناشنوا - ایالات متحده - سرگذشتنامه
زنان نابینای ناشنوا - ایالات متحده - سرگذشتنامه



کتاب های مشابه