نویسنده این داستان "آناسول" در انگلستان به دنیا آمد و از اوایل نوجوانی علیل شد. او با این که نمیتوانست راه برود، کالسکه میراند و هر روز صبح پدرش را به ایستگاه قطار میبرد و او را عصرها به خانه برمیگرداند. ارتباط طولانی مدت آنا با اسبها حس غریبی در او بیدار کرد و تحت تاثیر زندگی پر مشقت آنها قرار گرفت. در این داستان که از زبان یک اسب بیان میشود بر انسانیتر شدن رفتار آدمها با اسبها تاکید شده است.
موضوع(ها):
داستانهای انگلیسی - قرن 19م.
اسبها - داستان
ارسال دیدگاه