وقایع این رمان تاریخی در سال 666 روی داده است .((احمد ایربن))، مردی عیار از شهر ((زرنگ)) بود .او در یک نیمه شب چون به کاشانه خود بازگشت، موجودی دید که مشوش و وحشتزده از بستر همسرش بیرون جست و گریخت .احمد بیدرنگ به موجود دیگری که در بستر مانده بود حملهور شد، اما این یکی همسرش بود و ...
ارسال دیدگاه