کتاب «مردی که گورش گم شد» شامل هفت داستان کوتاست. در سه داستان اول با نامهای «روزهات را با گیلاس باز کن»، «آنها چهجوری میگریند؟» و«چشمهای آبی عمو اسد»، راوی درگیر عقاید مذهبی و اصول شرعی نهادینه شده در تار و پود وجودی خود است و نویسنده سعی دارد این اصول را از دید خود راوی به چالش بکشد. چهار داستان بعدی «صف دراز مورچگان»، «مردی که گورش گم شد»، «ماه بر گور میتابد» و «مردها کی از گورستان میآیند؟» موضوع متفاوت شده و برای مخاطب از مرگ سخن میگوید.
ارسال دیدگاه