موضوع(ها): راه و رسم زندگی - مقالهها و خطابهها ۱۳۲ صفحه - رقعی (شومیز) - چاپ ۱ - ۱۱۰۰ نسخه ISBN: ۹۷۸-۶۰۰-۲۹۱-۱۸۵-۸ تاریخ نشر:۹۶/۱۰/۲۰ قیمت :۸۰۰۰۰ ریال كد دیویی:۱۵۸.۱ زبان كتاب:فارسی محل نشر:تهران - تهران
برام کتاب دوست داشتنی و عجیبی بود. از اتفاقات روزمره به نتایج جالبی می رسید که شاید هیچ وقت بهشون فکر نکرده بودم. اصلا توقع نداشتم که همچین نویسنده ی گم نامی، چنین کتاب جالبی نوشته باشه و چنین نثر روونی داشته باشه! اسمش شاید به نظر عاشقانه بیاد ولی کتابش موضوعات زیادی رو در برمیگیره که دید نویسنده رو درباره ی موضوعات به ما نشون میده. به نظرم خوندنش خالی از لطف نیست.
بله، بخشش فضیلت است و نشان از بزرگواری و مهربانی دارد؛ انگار. اما گاهی بخشیدن محبوب، امضای حکم پایان اوست. تبدیل کردن اوست به موجودی که بود و نبودش فرقی ندارد.
صمیمیت، عبور از یک خط نیست که بگویی خب، حالا و بعد از فلان اتفاق دیگر صمیمی شدیم. صمیمیت، حضور در یک فضاست. برای همین است که صمیمیت نیاز به زمان دارد. نیاز به یک جور یگانگی، یک جور عریانی که جز با صرف وقت به دست نمیآید.
ظاهرا کتاب مجموعه نوشتههای نویسنده در وبلاگش بود که حالا در قالب یه کتاب جمعآوری شده بود. بعضی قسمتها و حرفهای کتاب جالب بود ولی در کل و به عنوان یک کتاب چیز خاصی برای من نداشت.
هی همینجور ما شدیم آدمهای انبار کننده خاطرات برای روزهایی که هیچوقت نیامدند. دل سپردیم به خاطرات خطراتی که کرده بودیم، و خود خطر کردن را فراموش کردیم.
ما از همان اول زبالهجمعکن بودیم. هستیم هنوز. زباله به وقتش که زباله به نظر نمیرسد. لنگه کفشیست در بیابان. بهدردبخور برای روز مبادا. نشانهی دوراندیشی و آیندهنگری. اما دوراندیشی محافظهکارانه و آیندهنگری بیقاعده، تنها زباله تولید میکند.
ارسال دیدگاه
seahorse
برام کتاب دوست داشتنی و عجیبی بود. از اتفاقات روزمره به نتایج جالبی می رسید که شاید هیچ وقت بهشون فکر نکرده بودم. اصلا توقع نداشتم که همچین نویسنده ی گم نامی، چنین کتاب جالبی نوشته باشه و چنین نثر روونی داشته باشه! اسمش شاید به نظر عاشقانه بیاد ولی کتابش موضوعات زیادی رو در برمیگیره که دید نویسنده رو درباره ی موضوعات به ما نشون میده. به نظرم خوندنش خالی از لطف نیست.
۱۳۹۸-۱۲-۰۲seahorse
بله، بخشش فضیلت است و نشان از بزرگواری و مهربانی دارد؛ انگار. اما گاهی بخشیدن محبوب، امضای حکم پایان اوست. تبدیل کردن اوست به موجودی که بود و نبودش فرقی ندارد.
۱۳۹۹-۰۲-۰۵seahorse
خانه تکانی یا اسباب کشی فرصتی است برای آن ها که هنوز نفهمیده اند زندگی، برای این همه گذشته جا ندارد.
۱۳۹۹-۰۱-۱۵seahorse
صمیمیت، عبور از یک خط نیست که بگویی خب، حالا و بعد از فلان اتفاق دیگر صمیمی شدیم. صمیمیت، حضور در یک فضاست. برای همین است که صمیمیت نیاز به زمان دارد. نیاز به یک جور یگانگی، یک جور عریانی که جز با صرف وقت به دست نمیآید.
۱۳۹۹-۰۱-۱۵Maryam
ظاهرا کتاب مجموعه نوشتههای نویسنده در وبلاگش بود که حالا در قالب یه کتاب جمعآوری شده بود. بعضی قسمتها و حرفهای کتاب جالب بود ولی در کل و به عنوان یک کتاب چیز خاصی برای من نداشت.
۱۳۹۹-۰۱-۰۲Maryam
بیش از هر کلمهای باید از همیشهها و هرگزها و هیچوقتها و هیچکجاها پرهیز کرد.
۱۳۹۸-۰۷-۱۷Maryam
هی همینجور ما شدیم آدمهای انبار کننده خاطرات برای روزهایی که هیچوقت نیامدند. دل سپردیم به خاطرات خطراتی که کرده بودیم، و خود خطر کردن را فراموش کردیم.
۱۳۹۸-۰۷-۱۷Maryam
هر تکه از این زبالهدانی، نشانهی یک پایان ناتمام و یک دل نکندنِ بههنگام است که هیچوقت هم به کار نمی آید.
۱۳۹۸-۰۷-۱۷Maryam
ما از همان اول زبالهجمعکن بودیم. هستیم هنوز. زباله به وقتش که زباله به نظر نمیرسد. لنگه کفشیست در بیابان. بهدردبخور برای روز مبادا. نشانهی دوراندیشی و آیندهنگری. اما دوراندیشی محافظهکارانه و آیندهنگری بیقاعده، تنها زباله تولید میکند.
۱۳۹۸-۰۷-۱۷Maryam
همین اثاث بیجان، از حس و حضور ما جان میگیرد و همان را به ما برمیگرداند و از پی این گرفتن و دادن، ما را به خود عادت میدهد.
۱۳۹۸-۰۷-۱۷Maryam
آدم وقتی بچه است زود راضی میشود.
۱۳۹۸-۰۷-۱۷Maryam
همیشه میماند. این همیشه آدم را میترساند! همیشه.
۱۳۹۸-۰۷-۱۷