موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان ماجرای زندگی دختری است به نام "گندم "که به همراه سایر بستگان و در کنار پدر و مادر، در "خانه باغ "متعلق به پدربزرگ روزگار میگذراند .ساسان نیز نوه دیگر پدربزرگ است که در آن خانه سنتی زندگی میکند .او سخت به گندم علاقهمند است، اما همین امر حسادت دختر عمههای ساسان را بر میانگیزد تا جایی که آنها نامهای برای "گندم "مینویسند مبنی بر آن که او دختری پرورشگاهی بوده است .گندم با شنیدن این خبر تعادل روانی خود را از دست میدهد و پس از آن، از خانه میگریزد و .....
ارسال دیدگاه
Mehribanooo
یه مدلی هست تو این تیپ کتابهای به قول معروف عامه پسند، که تکرار میشه تو همه. اونم اینه که یه عشقی وسط ماجراست بین دو نفر، یا دونفر به یه نفر. بعد یه پسر (معمولا) خیلی شوخ و شنگولم هست که با همه شوخی میکنه و خلاصه بخش فان قضیه رو به عهده داره که آخر داستان معلوم میشه اون بیشتر از همه درد کشیده بوده! اون عشقه هم یه اتفاقی میفته که راحت به سرانجام نمیرسه و خواننده رو درگیر خودش نگه میداره تا داستان تموم بشه. گندم هم از این تیپ مستثنی نبود، اما واقعا این کتابها با اینکه خیلی پیچیده و خاص نیستن، برای شروع کتابخونی مناسبن، چون باعث میشن خواننده با کشش کتاب همراه بشه، ضمنا ترسش از کتابایی با صفحات زیاد بریزه، چون سریع پیش میرن.
1398-07-30mryshahr
كتاب چرتي بود. ولي واقعا ارزش خوندن داشت!!! از دست كاراي كاميار مردم از خنده...
1398-07-24