موضوع(ها):
نمایشنامه فارسی - قرن ۱۴
در نمایش نامه "خانه آخر"، "پزشکی که از قماش بیمار است به لحاظ اندیشه ورزی و انزوا و حساسیتهایش نسبت به محیط و آدمیان، گیرم در طبقه اجتماعی مغایر. بیمار که پیشتر پلههای سقوط اجتماعی را به سرعت پیموده و به انزوا رانده شده است، به اتهام احساس نا امنی ـ نگرانی، به زندان برده میشود و انجمن شهر و مفتشهای شان ـ پنهان و آشکار ـ بر او نظاره و اشراف دارند تا سرانجام به سوی جنون برانندش. پزشک هم اگر چه رئیس بیمار ـ تیمارستان ـ زندان است، در بطالت و ابتذال روابط اجتماعی ـ اخلاقی طبقه خودش سرانجام دچار سرخوردگی و انزوا میشود و دو انسان منزوی [و مهجور نسبت به نکبت و بطالت محیط] یکدیگر را همان دوزخی مییابند [به نام "خانه آخر"]...".
ارسال دیدگاه