اين كتاب جلد دوم از كتاب «بازيها و لحظهها» است. در اين كتاب داستان مادربزرگي روايت ميشود كه در شمال كشور زندگي ميكند و مشغول نوشتن رمان است. شخصيتهاي رمان مادربزرگ را نوههايش تشكيل ميدهند. در رمان براي نوهها، ماجراهايي رخ ميدهد كه گاهي بد و گاهي خوب است. اما اتفاقهاي بدي كه براي نوهها پيش ميآيد از سوي دختر ژوليده و پژمردهاي است كه در خانه مادربزرگ زندگي ميكند و به خاطر شيطنتهايي كه دارد دور از چشم مادربزرگ بخشي از رمان را مينويسد ...
ارسال دیدگاه