تولد : الکساندر دوما (پدر) ( Alexandre Dumas, père) متولد ۲۴ ژوئیه ۱۸۰۲، رماننویس و نمایشنامهنویس فرانسوی بود. وی در تاریخ ۵ دسامبر ۱۸۷۰، در ۶۷ سالگی درگذشت.
الکساندر دوما در روستایی به نام «ویلر کوتره» در نزدیکی شهر پاریس به دنیا آمد.
زمانی که الکساندر دوما به دنیا آمد، خانواده او ثروت و موقعیت خود را از دست داده بودند و مادر او که با مرگ ژنرال دوما در ۱۸۰۶ (در چهارسالگی الکساندر)، بیوه شده بود، جهت ایجاد موقعیت تحصیلی مناسب برای فرزندش به سختی تلاش میکرد.
همزمان با رشد الکساندر کوچک، داستانهایی که «ماری لوئی» از شجاعت و رشادت پدرش در زمان اوج اقتدار ارتش ناپلئون برای او تعریف میکرد، به وی دید روشن و واضحی از ماجراجویی و قهرمانپروری میبخشید.
پس از استقرار رژیم سلطنتی، الکساندر ۲۰ ساله در ۱۸۲۲ به پاریس رفت و با کمک اقوام پدری، به سمت منشی مخصوص دوک دو اورلئان درآمد.
همزمان با کار در پاریس، دوما به نوشتن مقاله برای مجلات و نمایشنامه برای تئاتر میپرداخت. در ۱۸۲۹ نمایشنامه هنری سوم و دربارش ارائه شد و با استقبال خوبی روبرو گشت. سال بعد نمایشنامه بعدی او کریستین شهرت بیشتر و به موازات آن موقعیت مالی خوبی برایش به ارمغان آورد و او را قادر ساخت که تمام وقت به نویسندگی بپردازد.
پس از نوشتن چند نمایشنامه موفق دیگر، او به نوشتن رمان تغییر جهت داد. به این ترتیب که با افزایش علاقهمندی روزنامهها به رمانهای دنبالهدار در سال ۱۸۳۸ دوما با بازنویسی یکی از نمایش نامههایش اولین رمان سریالی خود با نام کاپیتان پاول را ارائه کرد و این شروعی بود برای تبدیل ذهن الکساندر دوما به یک «استودیوی داستان پردازی» که صدها داستان و شخصیت در آن ساخته و پرداخته شد.
در سالهای ۱۸۳۹ تا ۱۸۴۱ دوما به همراه تنی چند از دوستانش رمان جنایات مجلل (Celebrated Crimes) را ساخته و پرداخته کرد. این رمان ۸ قسمتی به شرح جنایات مشهور اروپا میپردازد.
در اول فوریه ۱۸۴۰ دوما با هنرپیشهای به نام آیدا فریه (Ida Ferrier) (۱۸۵۹–۱۸۱۱) ازدواج کرد. اما علیرغم این ازدواج او دارای فرزندی غیرقانونی از زنی به نام ماری کاترین لابای است که همان الکساندر دومای پسر است. این فرزند دوما راه پدر را ادامه داد. وی یکی از نویسندگان شهیر فرانسه است.
نویسندگی برای دوما درآمد زیادی به همراه داشت، اما نوع زندگی اشرافی و ولخرجی و دست و دلبازی دوما نهایتاً باعث ورشکستگی او گردید. زمانی که سلطنت لوئی فیلیپ با شورشی به پایان رسید، دوما از جانب حاکم منتخب مورد توجه قرار نگرفت. وی در سال ۱۸۵۱ برای رهایی از دست طلبکارانش به روسیه گریخت و دو سال از زندگیاش را در آنجا سپری کرد. پس از آن دوما با تأسیس روزنامهای به نام ایندیپندت وارد جریانات سیاسی ایتالیا شد و سرانجام در سال ۱۸۶۴ به پاریس بازگشت.
الکساندر دوما دارای نژادی «آفریقایی- فرانسوی» بود و علیرغم ارتباطات اشرافی موفقی که داشت، تأثیر این ترکیب نژادی گاهی در آثار و گفتار او دیده میشود. او یک بار به شخصی که به پیشینهی نژادی او توهین کرده بود گفت: «پدر من یک دورگهی اروپایی است، پدربزرگ من یک سیاهپوست است و پدر پدربزرگ من یک میمون! میبینی مرد، شروع خاندان من همچون پایان خاندان توست!»
فرانسه نویسندگان برجستهی زیادی به خود دیده اما گسترهی خوانندگان هیچیک از آنها به الکساندر دوما نمیرسد. او از پیشگامان مکتب رمانتیسیسم بود و گاهی رگههایی از مکتب رئالیسم نیز در نوشتههایش یافت میشود. وی بیش از سیصد عنوان کتاب دارد که حاکی از پرکاری این نویسنده بزرگ است. کتابهای او تقریباً به تمام زبانهای زندهی دنیا ترجمه شده و تاکنون بیش از ۲۰۰ فیلم براساس کتابهایش ساختهاند. هم اینک محل زندگی او در کاخ مونت کریستو در حومهی پاریس پذیرای مسافران و علاقهمندان به اوست. همچنین در سال ۱۹۷۰ یکی از ایستگاههای متروی پاریس برای بزرگداشت او به نام ایستگاه الکساندر دوما نامگذاری شد و در سال ۲۰۰۲ میلادی دولت فرانسه به مناسبت دویستمین سالگرد تولد الکساندر دوما بقایای جسد او را در پانتئون پاریس محل دفن مفاخر ملی فرانسه جای داد.
الکساندردوما در ۵ دسامبر سال ۱۸۷۰ در حالی که ۶۸ سال داشت، درگذشت.
آثار
- نمایشنامه:
۱. صید و عشق (۱۸۲۵)
۲. عروسی و تدفین (۱۸۲۶)
۳. هانری سوم و دربارش (۱۸۲۹)
۴. ناپلئون بناپارت (۱۸۳۱)
۵. ریچارد دارلینگتون (۱۸۳۱)
۶. آنتونی (۱۸۳۱)
۷. برج نسل (۱۸۳۲)
۸. کاترین هوارد (۱۸۳۴)
۹. کرامول و چارلز اول (۱۸۳۵)
۱۰. ادموند کین (۱۸۳۶)
۱۱. مارکیز دو برونی (۱۸۳۶)
۱۲. کالیگولا (۱۸۳۷)
۱۳. باتلیده (۱۸۳۹)
۱۴. خانم بل-ایزل (۱۸۳۹)
و ...
- رمان و داستان
۱. تبعیدشدگان کاپیتان پاول(۱۸۳۸)
۲. کاپیتان پامفیل (۱۸۳۹)
۳. استاد شمشیرزنی(۱۸۴۰)
۴. قلعه آپوستاین یا مادر اهریمنی (۱۸۴۳)
۵. جرج(۱۸۴۳)
۶. آمائوری(۱۸۴۳)
۷. شوالیه دارمانتال یا توطئه کنندگان(۱۸۴۳)
۸. دختر نایب السلطنه(۱۸۴۵)
۹. لوئی چهاردهم و قرن او (۱۸۴۴)
۱۰. فندق شکن (۱۸۴۴)
۱۱. دو برادر کورزیکایی(۱۸۴۴)
۱۲. کنت دو مونت کریستو (۱۸۴۶–۱۸۴۵)
و ...
«در دنیا چیزی به نام خوشبختی و یا بدبختی وجود ندارد، اینها فقط مقایسهی یک حالت با حالت دیگر است نه چیزی بیشتر.»
ارسال دیدگاه