این داستان از ماجرای جست و جوی نویسندهای آغاز میشود که به دنبال ثبت وقایع زندگی سازندهی بمب اتم است. نویسنده با طنز خاص به روایت داستانی میپردازد که این بار نیز دربارهی جنگ و بازیهای آن است. وی با خلق فضای پست مدرنی و با استفاده از کارکردهای مفاهیم پارودی (Parody) به بیان جهانبینی خاص میپردازد تا دوباره شر وجود آدمی را به تصویر بکشد. او این شر را در وجود «دکتر فلیکس هونیکر» روایت میکند و بر اساس آن، تقابل علم و هنر را نشان میدهد که چگونه انسانها دست اندرکار ویرانی و نابودی خویش هستند. آنان مدام به مرگ میاندیشند، بی آن که به آرامش مرگ برسند. تنها چیزی که نصیبشان میشود زندگی جاودانهی دردناکی است که در نهایت پوچی ورق میخورد. شخصیتهای داستان، حتی از آرامش مرگ بیبهرهاند. به گفتهی او: «در مرگ آدم به سادگی به خواب میرود. خوابی معجزهآسا، زندگی اما بر عکس آن چندان راحت نیست.» بدین سان، گهوارهی گربه داستانی تو در تو و ترکیبی است از تصادفهای پیاپی و اتفاقهای غریب و ناشناخته در نفس زمان که زندگی انسانها را دگرگون میکند و فاجعه میآفریند.
موضوع(ها):
داستانهای کوتاه آمریکایی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه