حالا بايد فصلي نو را آغاز کرد.دن و رزي پس از ماجراهايي که سر راه ازدواجشان اتفاق افتاد براي کار و ادامهي تحصيل به آمريکا مهاجرت ميکنند و روزهاي خوبي را در کنار هم با شادي و تجربه کردن اتفافات تازه و دوستان جديد سپري مي کنند.
دن سعي ميکند که رزي خوشحال باشد و عاشقانه او را دوست دارد. همهچيز خوب، عالي و عاشقانه بود تا اينکه رزي متوجه شد که باردار شده و موضوع را به دن ميگويد. دن هم به خاطر اينکه نميتواند با اين موضوع ارتباط برقرار کند دچار مشکل شده. مشکلاتي که سرآغاز داستاني پر هيجان ميشود.
اين داستان شما را به دنياي روابط پيچيدهي انساني در عصر جديد ميبرد. عصري که جايگاه عاطفه و مهرباني در مواجهه با رفتارهاي ماشيني رنگباخته و انسان نميداند که در واقع کدام رفتار او درست و کدام نکوهيده .
ارسال دیدگاه