فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

قلب فروزان دانکو

ادبیات

مترجم : صادق سرابی

«دانکو به کسانی که برای آن ها متحمّل آن همه زحمت و سختی شده بود، به دقت نگریست و دید که آن ها همچون جانورانند. بسیاری از مردم به دور او حلقه زده بودند اما بر چهره آن ها از حق شناسی اثری نبود و انتظاری هم از آن ها نمی رفت.
آنگاه در قلب او آتش خشم شعله ور شد اما در اثر مهر و محبتی که نسبت به مردم داشت، فوراً خاموش گردید، او مردم را دوست می داشت و فکر می کرد شاید بدون او، مردم نابود شوند. از این رو آرزوی نجات بخشیدن آن ها همچون آتش مقدسی در قلبش شعله کشید. میل نجات بخشیدن و راه بخشیدن به مردم، ناگهان فروغی از آتش را در چشمان او نمایان ساخت.»

«آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف» همان «ماکسیم گورکی» معروف، ادیب و فعال سیاسی روسی است.

سعید نفیسی تاریخ نگار ، شاعر و مترجم ایرانی در شرح و حالی از این نویسنده می گوید: گورکی در ادبیات روس به معنای «تلخ» است و گویی ماکسیم پشکوف نام گورکی را در آغاز نویسندگی برای خود انتخاب کرده است تا به این وسیله وجه تلخ و تراژیک جهان را برای همیشه با خودش به یدک بکشد. «گورکی» پژواک خشم خروشان یک شاعر از تلخی حقیقت دوران روسیه تزاری و سال های پس از انقلاب است.

افسانۀ «قلب فروزان دانکو» در ابتدا کتابی ساده به نظر می رسد، اما مطالعۀ آن در کنار بیوگرافی و فعالیت های اجتماعی و سیاسی نویسنده اش، خواننده را به این نتیجه می رساند:

روایت های ماکسیم گورکی افسانه نیست، بلکه واگویی خود فراروی مبارزان و آزادی خواهانی است که میل آنها به تغییر و رهایی از شرایط استبداد و تحقیر، جبر زمانه را مغلوب می سازد. چیزی شبیه به افسانه ها و چیزی شبیه به اسطوره.

در داستان «دانکو» قهرمان جوان و سلحشور به آغوش مرگ می رود تا جماعتی را به سعادت برساند. در این افسانه، دانکو برای نجات هم قبیله ای هایش از گستره سیاهی و ظلمت، قلب سوزانش را از قفس تن جدا می کند، از آن مشعلی می سازد تا راهی روشن شود. در پایان داستان دانکو، جانش را بر سر آرمانش فدا می کند و روایت ایثار او در اشعار و آهنگ های ملّی و افسانه ها جاودان می ماند و حماسی می شود.

ماکسیم گورکی اگرچه یک ادیب و نویسنده بود اما به ادبیات بیشتر به شکل بستری برای تغییر جهان و قوانین مستبدانه و زورگویانۀ اجتماعی نگاه می کرد. نام و آوازۀ گورکی از آن جهت نیک و جاودان ماند که همچون قهرمان کتاب نامبرده، در شرایطی پر از تاریکی و تحقیر و تبعیض، چراغی در دل نا امید دردمندان بر افروخت، ادبیات را از حصار شعارهای رنگین و دخیل بستن به خرافه رهایی بخشید و رسالتش را که عینیت بخشیدن به کنش های سیاسی و اعتراضات مدنی از طریق ادبیات بود، عیان کرد و به تصویر کشید.

افسانۀ «قلب فروزان دانکو» جهان پر از ترس و وحشت مردمانی که در میان غل و زنجیر استبداد، روزمرگی های شان را می گذرانند، به تصویر می کشد، گورکی از حربۀ داستان نویسی برای محکم کردن فرهنگ مبارزه در میان مردمان خواب زده و مسخ شده از جادوی سلطه بهره برده است. این رئالیسم آمیخته به رمانتیسیزم را به نوعی می توان کنش نویسنده در کوران حوادث دانست. چرا که «افسانه قلب فروزان دانکو» بن مایۀ مشترک سرگذشت مبارزانی است که از دلبستگی ها و عشق ورزی های خام دستانه و غریزی عبور کرده و آزادگی و شجاعت را با عمیق ترین مفاهیم انسانی پیوند و طرح و نقشی ماندگار به هم زده اند.

ماکسیم گورکی در رمان «مادر» که یکی از ارزشمندترین نمونه های ادبیات مبارزه است می نویسد:
«به خاطر همین ترس بی‌معنی است که ما داریم هلاک میشیم؛ حاکمان از این ترس ما سوءاستفاده می‌کنن، اونها خوب میدونن که مردم تا وقتی که بترسن مثل درخت‌های غان در مرداب خواهند پوسید».



ماکسیم گورکی
ماکسیم گورکی آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف (۲۸ مارس ۱۸۶۸–۱۸ ژوئن ۱۹۳۶) که با نام ماکسیم گورکی شناخته می‌شود نویسندهٔ اهل روسیه و شوروی، از بنیان‌گذاران سبک ادبی واقع گرایی سوسیالیستی، فعال سیاسی و پنج بار نامزد جایزهٔ نوبل ادبیات بود.

کتاب های مشابه