اين رمان حاصل مشاهدات «چارلز ديكنز» درباره وضع صنعت در شهر منچستر و پرستون و زندگي كارگران و روابطشان با كارفرمايان است. «تامس گرادگرنيد»، صاحب صنعت «تسلط جوي» و اهل شهر «كوكناون» از مراكز صنعتي، مردي است اهل عمل كه به چيزي به جز واقعيت و آمار عقيده ندارد و فرزندان خود «لويز» و «تامِ» جوان را با سركوب كردن بيرحمانه جنبههاي ذوقي و آرماني طبيعتشان تربيت كرده است. وي لويز را به همسري كارخانهداري خسيس و حقهباز با نام «جوسويا باندربي» در ميآورد و ...
ارسال دیدگاه