رمان حاضر، اثر «توماس مان»، در واقع تجزیه و تحلیلی است از روحیه آشفته و سرنوشت غمانگیز هنرمندی که از محیط خانوادگی دور میگردد و در ونیز به سوی زیباییهای شوم کشیده میشود و سرانجام کششی به سوی مرگ که حاصل آن زیباییهاست در او به وجود میآید. قهرمان داستان نویسندهای است به نام «آشنباخ». او در یک بعد از ظهر با اعصاب خسته از کار، به فضای بیرون میرود تا خستگی را از تن خود بزداید، اما این سفر کوتاه، بر خستگی او میافزاید و او ناگزیر به سفری رؤیایی تن میدهد و بدین ترتیب، داستان رنگ فلسفی به خود میگیرد.
موضوع(ها):
داستانهای آلمانی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه