با خوانش رمان «کوه جادو»، خوانشگر کمی هم به رمان «مرگ در ونیز» همین نویسنده، یادش به خیر باد میگوید. در هر دو رمان، مسافرانی هستند که خود را رودرروی خویشتن خویش میبینند. چشم در چشم حقیقت دوخته، میخواهند با سدهی نوزدهم میلادی، وداع کنند. رمان «کوه جادو»، شاهکاری ادبی از دوران «وایمار» است. جایزهی نوبلی که «توماس مان» در سال ۱۹۲۹ میلادی گرفتند، بیشتر مرهون رمان «خانوادهی بودنبروک» بود. در «کوه جادو»، «هانس کاستورپ»، جوان بورژوا زادهای است، که برای اقامت چند روزه، نزد پسرخالهی خود «یوآخیم» میرود، که در آسایشگاه «شاتس آلپ»، در «داووس» تحت درمان است. همینکه «کاستورپ»، در معرض فضای مرگ آلودِ آسایشگاه، قرار میگیرد، احساس میکند یا میپندارد، که خود نیز بیمار است، و هفت سال در آنجا میماند، تا زمانیکه جنگ جهانی در سال ۱۹۱۴ میلادی، او را از رؤیا بیرون میکشد، و با خشونت به میدانهای نبردِ جنگِ جهانیِ اوّل میبرد.
موضوع(ها):
داستانهای آلمانی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه