کتاب حاضر، داستاني است که در آن مردي در آرزوي ديدن مريخ سر از شرکتي درميآورد که وعده خاطرهاي ساختگي از اين سفر را به او ميدهد. در طول پروسه القا اين خاطره، اتفاقاتي ميافتد که سير خطي داستان را به مارپيچي تودرتو در ذهن مردي بدل ميکند، خاطراتي از کارهايي که انجام نداده و يا خاطراتي از کارهايي که انجام داده، اما نميداند چگونه اين خاطرات را که باورشان ندارد از ياد برده بوده است.
ارسال دیدگاه