کتاب خانهداری مریلین رابینسون (1980) داستان دختری آرام و تنها به نام روت است که در شهر دورافتاده فینگربون زندگی میکند. قطاری که از میان کوههای سرد فینگربون رد میشود از روی رودخانهای میگذرد که جان پدربزرگ روت را در تصادف و عمر مادرش را در خودکشی گرفته است. رودخانه است که روت و خواهر کوچکترش لوسیل را به مادربزرگشان، سیلویا فاستر سپرده است.
کتاب خانهداری، به هیچوجه در مورد خانهداری نیست؛ بلکه در مورد ناپایدار بودن است. حکایت آدمهایی است که نمیتوانند در یک مکان بمانند، به یک هدف فکر کنند، با آدمهای معمولی زندگی کنند یا در روزمرگی غوطهور شوند.
خانهداری حکایت از دست دادنهای بیپایان است و ناپایدار بودن ماهیت عشق. رابینسون در داستان خود، گوشزد میکند که با این که روابط میان انسانها بسیار آسیب پذیر است اما باز هم آنها برای با هم بودن ساخته شدهاند.
موضوع(ها):
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
ارسال دیدگاه