کتاب حاضر، رماني است که در آن پدر «جفري لاکهارت»، «راس»، با شصت و اندي سال سن و همسري به نام «آرتيس» که روبهمرگ است، سرمايهگذار اصلي مجموعهاي دورافتاده و مرموز در بيابان است. در اين مجموعه مرگ را درنهايت ظرافت مهار ميکنند. اين مجموعه بدنهاي داوطلبان را حفظ ميکند تا بعد از مدتي با پيشرفتهاي تکنولوژيک و بيوشيميايي آنها را به زندگي بازگرداند. «جف»، راوي رمان و پسر «راس»، به پدر و مادرخواندهاش ملحق ميشود تا درنهايت شک و ترديد با «آرتيس» وداع گويد. اما «راس لاکهارت» درعينحال خواستار ورود به بعد ديگري از زندگي و چشم گشودن به روي جهاني يکسر تازه است. اما «جف» فراز و نشيبهاي زندگي روزمره همين دنيا را ترجيح ميدهد.
ارسال دیدگاه