موضوع(ها):
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
همسر سوم "ری روبلز" 64 ساله، کارگردان پیشین سینما، یعنی "لارن هارتکه" پس از خودکشی "ری"، به خانهای که پیش از حادثه در آن اقامت داشتند بازمیگردد. او در خاطرات با "ری" بودن تقریبا دارد از دنیا فاصله میگیرد. نواری که صدای خودشان را در آن ضبط کرده بارها و بارها گوش میکند و در این میان احساس میکند شخص دیگری نیز در این خانه اقامت دارد. او مردی را در طبقهی بالا پیدا میکند که زیاد حرف نمیزند و جواب سوالهای او را نمیدهد، اما تمام آنچه را که بین ری و او در این خانه اتفاق افتاده میداند و تمام حرفهای ری را تقلید کرده و با صدای او تکرار میکند. زن به وجود او انس گرفته تا اینکه روزی او هم مانند همسرش میرود و بازنمیگردد. لارن به دنبالش میگردد، مسیرها را بارها و بارها از نظر میگذراند اما او هیچجا نیست. اما یکبار که وارد اتاق میشود او را میبیند که روی تخت نشسته است. این شخص همان مرد است یا "ری" نمیتواند تشخیص بدهد کمی که میگذرد مرد برای همیشه محو میشود و زن: "فکر کرد، نگاه کردن به آنجا آزارش نمیدهد. نگاه کردن رقتبار بود. اتاق رو به شرق بود و در نور صبح گاه درهم و برهم میشد، در رسوب ترک خورده جریان غبار آفتاب گرفته، و در کلمهی ذرهها، که مادرش خوشش میآمد به کار ببرد. شاید همهی اینها یک خیالپردازی باشد. همهچیز شهری بود بنا شده بر فکرهای پلید...".
ارسال دیدگاه