جُبهخانه نام اثری است از هوشنگ گلشیری که مهرماه ۱۳۵۳ نوشته، اما سال ۱۳۶۰ نگارش آن نهایی شد. چاپ اول آن سال ۱۳۶۲ از کتاب تهران منتشر شد، اما چاپ دوم پس از سالها در تابستان ۱۳۷۹ از سوی نشر نیلوفر وارد بازار شد. گلشیری سبک نوینی در ادبیات داستانی ایران به وجود آورد که او را در زمرهی تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر در تاریخ ادبیات قرار داد. جن نامه، بره گمشده راعی و آینههای دردار شماری از آثار دیگر او هستند که هر کدام با زبانی خاص نگاشته شدهاند. شازده احتجاب اولین رمان گلشیری ست که در سال ۱۳۴۸ نوشته شد و او را به شهرت رساند.
جبهخانه شامل سه داستان کوتاه «به خدا من فاحشه نیستم»، «بختک»، «سبز مثل طوطی، سیاه مثل کلاغ» و یک داستان بلند به نام «جُبهخانه» است. جبهخانه بهترین داستان این کتاب است که عنوان کتاب هم از همین داستان گرفته شده است. جبهخانه همان اسلحهخانه یا جاییست که در آن اشیای قیمتی و عتیقهجات نگهداری میشده.
جبهخانه روایت زندگی زوجی است که پسر جوانی را به خانهی خود دعوت میکنند. شوهر افسرده و زن الکلی است و این دو رفتارهای غیرطبیعی و پرتنشی را از خود به نمایش میگذارند. تنشهای پسر جوان و زوج مذکور باعث بروز اتفاقاتی در طول داستان میشود که رابطهی این زن و شوهر را به چالش میکشد. داستان جبهخانه به صورت برشی کوتاه (به اندازهی یک صبح تا شب) از یک زندگیِ غیرمعمولیست و انسانهایی را نشان میدهد که زندگی پوچی دارند و روابط بین آنها منطقی نیست. عشق و نفرت در این داستان معنای جدیدی مییابند.
خواندن این داستانها برای علاقمندان به ادبیات ایران لذتبخش است و فضای فکری حاکم بر آنها دریچههای جدیدی از تفکر را به روی خوانندگان باز میکند.
اکرم حیدری
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
ارسال دیدگاه