«شازده احتجاب» اثر هوشنگ گلشیری، نویسندهی معاصر ایرانی، است که اولینبار سال 1348 در 28 سالگی نویسنده منتشر شد. ناشر فعلی کتاب انتشارات نیلوفر است. این کتاب به زبانهای انگلیسی و فرانسه ترجمه شده و مورد تحسین بسیاری قرار گرفته، به حدی که گلشیری، شازده احتجاب را خوشاقبالترین اثر خود میداند. از این کتاب فیلمی نیز به کارگردانی بهمن فرمانآرا ساخته شد.
شازده احتجاب (خسرو) مبتلا به سل است، او برخلاف میل پدر از ادارهی عمارات اجدادی رویگردان شده و به قمار مشغول است. شازده در آخرین شب زندگیاش خاطرات خانوادگی خود را به یاد میآورد و نویسنده در بطن این خاطرات، به شرح ستم اجداد قجر شازده میپردازد. فخری مستخدم شازده تنها کسی است که تا آخر داستان حضور دارد و وقایع خانهی متروک را میبیند و... .
«شازده احتجاب» نام گلشیری را به عنوان نویسندهای نوگرا و مدرن بر سر زبانها انداخت. داستان در دورهی انتقال قدرت از قاجار به پهلوی رخ میدهد، زمانی که اشرافیگری در ایران در حال نابودی است. داستان به شیوهی سیال ذهن نوشته شده و به خاطر شیوهی روایی، ساختار و محتوایش اثری غنی در ادبیات ایران به شمار میآید. در داستان حین تداعی خاطرهها، راوی نیز عوض میشود؛ راوی گاهی نویسنده است، گاهی خسرو و گاه فخری پیشخدمت شازده. برخی از اتفاقها از چند دیدگاه و از طریق راویان مختلف روایت میشود که باعث پیچیدگی و عمق بیشتر داستان شده است.
محوریت رمان، بر ظلم و زورگویی خاندان شازده در تقابل با انفعال و بیهودگی زندگی او جریان دارد؛ کسی که اطرافیان انگشتشمار باقیماندهاش را قربانی بیارادگی و ضعف شخصیت خود کرده است.
فرناز ابراهیمی
داستانهای فارسی - قرن ۱۴
۱۲۰ صفحه
ارسال دیدگاه
seahorse
شازده احتجاب یه جورایی منو یاد کتاب بوف کور و کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد، انداخت! و داستانش برام جالب بود. اینکه نویسنده برای نوشتن درباره ی اوضاع زمان قاجار، کلی کتاب و زندگی نامه خونده، تحسین برانگیزه! هر چند که فضای سیاسی شو میشه به خیلی از دوره ها نسبت داد! ابتدای کتاب برام چندان جالب نبود اما رفته رفته ازش خوشم اومد. امیدوارم شما هم ازش لذت ببرین!
1399-07-23Mehribanooo
شازده احتجاب داستان سیال ذهن یه شاهزاده قجری رو به زواله، کسی که داره میمیره، تو اتاقش نشسته و با دیدن عکسهای روی دیوار، خاطرات مختلفش رو مرور میکنه. این خاطرات به هم مربوطن و از خلال اونها ما به بچگی، جوانی و میانسالی شازده سر میزنیم، شازدهای که ابتر و توخالیه، اما صرفا با استفاده از زورش میخواد اطرافیان، خصوصا زن بافرهنگشو زیر سوال ببره و سرکوب کنه، چون هیچ راه دیگهای برای خودنمایی براش باقی نمونده. کتاب پر از نماده، فضای سرد، بیماری شازده و فخرالنسا، لباسهای سفید و پاییز همه و همه نقش دارن تو این داستان و موقع خوندن خودشونو به رخ میکشن به حدی که خوندن کتاب آدمو اذیت میکنه. اما باید دست مریزاد گفت به گلشیری با این کتاب، چون آزمودن این سبک تو روزگار گلشیری کار چندان سادهای نبوده که گلشیری به خوبی از عهدهاش براومده.
1398-07-28mryshahr
یه سری کتابا هستن که خوبن ولی دیگه مال امروز نیستن. یا شاید هم دیگه امروز نباید خوندشون. شازده احتجاب هم مثل اوناس. تو زمان خودش از نظر داستان و روایت و سبک نوشتار پادشاهی میکرده ولی الان که منِ نوعی میخونمش به نظرم چیز چندان عجیب غریبی نمیاد. مثل این میمونه که الان بیان از اولین کامپیوترهای ساخته شده بشر تعریف کنن. یعنی از چیزی که هزار نفر از روش تقلید کردن و هزار تا ورژن بهترش اومده که باعث میشه اون دیگه برای نسل من جذاب نباشه. البته این چیزی از ارزشهای این «اولین»ها کم نمیکنه. فقط به نظرم دیگه چیز عجیب غریبی تو این قبیل کتابها و تو دورهی ما نیست.
1398-07-10مثلاً من سووشون و جزیره سرگردانی سیمین دانشور رو هم زیاد دوست نداشتم. مال زمان نسل قبل بوده. اونا باهاش آشنان. برای من آشنا نیستن. من دورم از اون فضاها...
تاریخ مطالعه: دوشنبه ۲۶ اسفند ۹۲