«هاروکی کوراکامی» از مشهورترین نویسندگان امروز ژاپن است. داستانهای وی هم در ژاپن و هم در خارج از آن مورد توجه خوانندگان و منتقدان قرار گرفته و آثارش به بیش از ۵۰ زبان ترجمه شده و میلیونها نسخه از آنها به فروش رفته است. کارهای او جوایز متعددی را از جمله جایزهی جهانی فانتزی، جایزهی بینالمللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزهی فرانتس کافکا و جایزهی اورشلیم را دریافت کردهاست. داستانهای او اغلب سرنوشتباور، سوررئالیستی و دارای درونمایهی تنهایی و ازخودبیگانگی است. استیون پول از روزنامه گاردین، موراکامی را به خاطر دستاوردها و آثارش در بین بزرگترین نویسندگان قرار دادهاست.
کتاب دیدن دختر صد درصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل، یکی از مشهورترین مجموعه داستانهای کوتاه هاروکی موراکامی است که اولینبار در سال ۱۹۹۳ منتشر شد. این کتاب شامل هفت داستان کوتاه است که شش داستان آن از مجموعهی «بید نابینا، زن خفته» و داستان دیگر از مجموعهی «فیل ناپدید میشود» انتخاب شده. هفت داستان کتاب دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل عبارتند از بید نابینا، زن خفته، سال اسپاگتی، میمون شیناگاوا، قلوه سنگی که هر روز جابهجا میشود، دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل، اسفرود بیدم و مرد یخی.
همهی این داستانها درونمایهی روانشناختی دارند؛ اتفاقاتی که ممکن است در خلال زندگی هر آدمی بیافتد که معمولاً ساده انگاشته شود، اما موراکامی در یک بستر سورئالیستی و با خلاقیتی منحصر به خودش روایتشان میکند. از طرفی داستان دربارهی نیمهی گمشدهی انسان نیز است. این که معشوق یکی است و ازلی و ابدی است. همان طور که از اسم کتاب هم برمیآید روایتی است از عشق و احساس. در صبح یک روز از ماه آوریل، پسری، دختری را در یکی از فرعیهای تنگ منطقهی شیک هاراجوکو توکیو میبیند و ندایی از قلبش به او میگوید که او همان دختر صددرصد دلخواه اوست.
یکی از مهمترین ویژگیهای این داستان، نوع روایتش است. زمان حال داستان یک روز پس از دیدار راوی با دختر صددرصد دلخواهش میگذرد و کل ماجرا به صورت یک فلاشبک روایت میشود که در این فلاشبک موراکامی طی یک تمهید تصویری صحنهی رد شدن پسر از کنار دختر را با روایت زمانی حسی و کند به تصویر میکشد و راوی در این زمان کشآمده میتواند همه چیز را به خاطر بیاورد.
این کتاب در ایران با ترجمهی «محمود مرادی» توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.
سودابه امیری
۱۳۲ صفحه - رقعی (شومیز) - چاپ ۵ (فهرست تمام چاپ ها ) - ۱۱۰۰ نسخه ISBN: ۹۷۸-۹۶۴-۳۸۰-۷۱۷-۷
تاریخ نشر:۹۱/۰۷/۲۲ قیمت :۵۰۰۰۰ ریال
ارسال دیدگاه
Maryam
موراکامی نویسندهی خوبی است. خوب داستان و شخصیتها را میپروراند. نثر روان و جذابی دارد. ولی آخرای هر داستانی که عجیب غریب میشه (همون رئالیسم جادویی) توی ذوق میزنه. اتفاقی که در رمان کافکا در کرانه، بعد از خواندن چندصد صفحه برایم افتاد، تو این کتاب ۷-۸ دفعه و هنگام خواندن هر داستان این کتاب به شکل خیلی بدتری برایم افتاد. باید یاد بگیرم که از داستانهای موراکامی انتظارچیزی که با منطقم جور باشد نداشته باشم.
1398-07-30به عنوان مثال داستان «میمون شیناگاوا» شروع خوب و جذابی داشت. پر کشش ادامه پیدا کرد ولی در اواخر داستان که میمون شروع به حرف زدن کرد یه جورایی حالم گرفته شد.
حقیقتا چیزی از خواندن این کتاب بهم اضافه نشد و به نظرم نویسنده حرف خاصی نداشت.
Maryam
تازه فهمید چه زندگی یکنواختی دارد. هیچ چیز جالبی در یزندگی اش اتفاق نیفتاده بود. اگر از زندگی او فیلمی می ساختند، یکی از کم خرج ترین فیلم های مستند می شد که حتمن وسط های آن آدم خوابش می گرفت. چشم اندازهای یکنواختی که تا افق امتداد پیدا می کرد، نه تغییر صحنه ای در کار بود، نه نمای نزدیکی، نه هیچ چیز بد یا هیجان انگیزی.
1398-07-30Maryam
تا به حال نشده به کسی حسودی کنم. نمیدونم چرا، شاید باور نکنی، اما منظورم اینه که اینطوری نیست که آدم خیلی با اعتقادی باشم یا هر چیزی رو که دلم میخواد به دست آورده باشم. راستش، خیلی چیزا هست که ناامیدم میکنه، خودم هم باورم نمیشه. اما به هر دلیلی که باشه، تا به حال نشده که به کسی حسودی کنم.
1398-07-30Maryam
ترس خیلی چیز بدیه, دردی که توی فکرمه خیلی بدتر از درد واقعیه.
1398-07-30Maryam
چیزی که همه بتونن ببیننش نمی تونه چیز خیلی مهمی باشه.
1398-07-30Maryam
فکر نکنم حسودی خیلی به شرایط آدم بستگی داشته باشه، که اگه خوششانس باشی حسودی کسی رو نکنی، اما اگه زندگی بهت روی خوش نشون نده، حسود بشی. حسادت مثل یه غده است که توی وجود آدم رشد میکنه و بزرگ و بزرگتر میشه. فرقی هم نمیکنه چه دلیلی داشته باشه حتی اگه از وجودش باخبر باشی هم کاری از دستت برنمیآد. درست مثل این میمونه که بگی اونایی که خوشبخت نیستن سرطان میگیرن ولی اونایی که خوشبختن نمیگیرن. این حرف درست نیست.
1398-07-30Maryam
زندگی کردن با حسادت خیلی سخته، مثل این میمونه که جهنم کوچکت رو هی با خودت اینطرف و اونطرف ببری.
1398-07-30Maryam
از او متنفر نبودم اما احساسی هم نسبت به او نداشتم. ممکن نیست آدم نسبت به کسی که هیچ احساسی درباره اش ندارد، احساس بدی داشته باشد.
1398-07-30