میمون شیناگاوا نوشتهی هاروکی موراکامی، نویسندهی سرشناس ژاپنی، است. موراکامی را به جرات میتوان غول ادبیات ژاپن نامید. او سوررئال مینویسد و در داستان میمون شیناگاوا، فراموشی را دستاویزی برای ادامهی روایتهای تنهایی آدمهای داستان قرار میدهد.
مریم حسین نژاد، مترجم این کتاب، میگوید: «موراکامی نویسندهی سوالات غریب ذهن آدمیست. او بلد است چگونه مخاطب را در موقعیتی قرار دهد که در عین سادگی توان تغییر جهان ذهنیاش را دارد. انسان اگر نامش را فراموش کند، چه می شود؟ این سوالی ست که موراکامی در میمون شیناگاوا بهانهای قرار میدهد تا ما را به زندگی زنی ببرد که نامش برایش غریبه است.»
داستان از این قرار است که خانم میزوکی آندو اغلب اسمش را فراموش میکرد. او به روانپزشک گفت در نوجوانی، همکلاسیاش پلاک اسمش را به او امانت داده بود، ولی بعد مرده بود. کمی بعد پلاک اسم میزوکی و همکلاسیاش گم شد؛ روانپزشک گفت میتواند دزد را پیدا کند. خانم میزوکی کارمند فروش شرکت «هوندا» بود و همسرش «یوشیرو ساساکی» در آزمایشگاه یک شرکت کار میکرد. آنان تا سه سال پس از ازدواجشان، به ظاهر، بسیار خوشبخت بودند. میزوکی بیشتر وقتها فقط اسمش را فراموش میکرد و این را از شوهرش پنهان کرده بود. وقتی به روانپزشک مراجعه کرد، به او گفت در نوجوانی همکلاسیاش «یوکو» از او میخواهد چند روزی پلاک اسمش را نزد خود نگه دارد. اما یوکو دیگر برنمیگردد تا این که پلیس جنازهاش را پیدا میکند. وقتی میزوکی میبیند پلاک اسمهای خودش و یوکو از صندوقچهی خانهاش دزدیده شده، بیشتر نگران میشود؛ تا اینکه دزد پیدا میشود. یک میمون که حرف می زند و میگوید پلاک اسمهای افراد را برای این میدزدد که... .
این کتاب توسط مریم حسیننژاد ترجمه و به همت انتشارات بوتیمار در سال 1396 در ایران چاپ شده است.
فروغ فرهی
ارسال دیدگاه