علم کلام یا عقاید دانشی است در محدوده دین اسلام است که به بحث پیرامون اصول اعتقادی وجهان بینی دینی بر مبنای استدلال عقلی و نقلی می پردازد و به شبهه ها پاسخ می دهد ظاهر علم کلام و فلسفه هر دو استدلال عقلی است ولی تفاوتهایی با هم دارند:
1- از جهت موضوع : در کلام بحث عقاید دینی و در فلسفه مطلق وجود از آن جهت که موجود است، می باشد.
2- از جهت روش: فیلسوف بدون پیش فرض به بررسی یافته های عقلی می پردازد ولی متکلم چهارچوب معینی در زمینه عقاید دینی دارد.
3- از جهت نوع دلایل: فیلسوف تنها از دلایل عقلی بهره می جوید ولی متکلم برای اثبات اصولی مثل وجود خدا از دلایل عقلی استفاده می کند.
قول ابن تیمیه در باب منطق: هوشمند بدان حاجت ندارد و نادان ازآن فایده ای نمی برد. بعد از ابن سینا در شرق فلسفه در ردیف آراء زنادقه ودهریه مورد طعن گشت. غزالی اولین مبارز ضد فلسفه در کتاب تهافته الفلاسفه آرای ارسطو و دوشریک مسلمانش فارابی و ابن سینا را نقد کرده. ابن رشد از حیث نفوذ فکر بزرگترین حکمای قرون وسطی است او در جواب به حکمای اسکولاستیک گفته بود: فلسفه را باید از دسترس کسانی که ازعهده فهم آن بر نمی آیند دور داشت زیرا بین فلسفه و دین خلاف نیست، اختلاف در فهم کسانی است که مقاصد حکما را درک نکرده اند. ابن رشد در تهافته التهافه اعتراضات غزالی را رد می کند و مدافع فلسفه می شود.
معتزله پاره ای از عقاید خود را از پیروان اریجن در فلسطین و شام اخذ کرده اند. مخالفان معتزله آنها را قدریه یا مجوس امت می خوانند زیرا مسئله آزادی اراده و اختیار انسان از مقالات اساسی مجوس بوده برای معتزله از طریق مشاغبه مجوس یا ثنوی خوانده می شوند، در کتب لاتینی، حکمای اسکولاستیک از آنها متکلمین یاد کرده اند. هدف از کلام برهانی کردن عقاید اسلامی است گرچه در دفع شکوک و شبهات منکرین به سبب وجود چون و چراهای اهل فلسفه نزد مسلمین که تایید ایمان را در شان عقل نمی دیدند، مطعون و مکروه واقع شد. افرادی که در فلسفه اسلامی درخشان بوده اند: یعقوب بن کندی، فارابی، ابن رشد، ابن طفیل. فارابی در حکمت کار کندی را دنبال کرد ولی نه مثل او اشراف بود و نه مثل ابن سینا به سلاطین علاقه ای نشان داد و حتی در رد کندی، رازی و ابن الراوندی کتاب نوشت و او از صوفیه هم بالاتر بود.
کلام اسلامی نوعی حکمت اسکولاستیک اسلام شمرده می شود، من دوبیران حکیم فرانسوی: تمام علم و معرفت انسان دو قطب دارد یکی وجود انسان که همه چیز از آن شروع می شود و دیگری خداست که همه چیز بدان ختم می شود.
فلسفه آزادترین نوع فعالیت آدمی است و نمی توان آن را محدود به امری خاص کرد فلسفه تفکر است، تفکر درباره کلی ترین واساسی ترین موضوعاتی که در جهان با آنها روبرو هستیم ابن سینا فلسفه را این گونه تعریف می کند: آگاهی بر حقایق تمام اشیاء است بقدری که برای انسان ممکن است و جرجانی: فلسفه عبارت است از شبیه شدن به خدا به اندازه توان انسان و برای تحصیل سعادت ابدی. اساساً فلسفه در اولین روز پیدایش به معنی عشق ودانایی و خرد بوده، چنانکه یک فیلسوف را جامع همه دانشها می دانستند.
ارسال دیدگاه
jafari_maryam76
علم کلام یا عقاید دانشی است در محدوده دین اسلام است که به بحث پیرامون اصول اعتقادی وجهان بینی دینی بر مبنای استدلال عقلی و نقلی می پردازد و به شبهه ها پاسخ می دهد ظاهر علم کلام و فلسفه هر دو استدلال عقلی است ولی تفاوتهایی با هم دارند:
1398-12-051- از جهت موضوع : در کلام بحث عقاید دینی و در فلسفه مطلق وجود از آن جهت که موجود است، می باشد.
2- از جهت روش: فیلسوف بدون پیش فرض به بررسی یافته های عقلی می پردازد ولی متکلم چهارچوب معینی در زمینه عقاید دینی دارد.
3- از جهت نوع دلایل: فیلسوف تنها از دلایل عقلی بهره می جوید ولی متکلم برای اثبات اصولی مثل وجود خدا از دلایل عقلی استفاده می کند.
jafari_maryam76
قول ابن تیمیه در باب منطق: هوشمند بدان حاجت ندارد و نادان ازآن فایده ای نمی برد. بعد از ابن سینا در شرق فلسفه در ردیف آراء زنادقه ودهریه مورد طعن گشت. غزالی اولین مبارز ضد فلسفه در کتاب تهافته الفلاسفه آرای ارسطو و دوشریک مسلمانش فارابی و ابن سینا را نقد کرده. ابن رشد از حیث نفوذ فکر بزرگترین حکمای قرون وسطی است او در جواب به حکمای اسکولاستیک گفته بود: فلسفه را باید از دسترس کسانی که ازعهده فهم آن بر نمی آیند دور داشت زیرا بین فلسفه و دین خلاف نیست، اختلاف در فهم کسانی است که مقاصد حکما را درک نکرده اند. ابن رشد در تهافته التهافه اعتراضات غزالی را رد می کند و مدافع فلسفه می شود.
1398-12-05jafari_maryam76
معتزله پاره ای از عقاید خود را از پیروان اریجن در فلسطین و شام اخذ کرده اند. مخالفان معتزله آنها را قدریه یا مجوس امت می خوانند زیرا مسئله آزادی اراده و اختیار انسان از مقالات اساسی مجوس بوده برای معتزله از طریق مشاغبه مجوس یا ثنوی خوانده می شوند، در کتب لاتینی، حکمای اسکولاستیک از آنها متکلمین یاد کرده اند. هدف از کلام برهانی کردن عقاید اسلامی است گرچه در دفع شکوک و شبهات منکرین به سبب وجود چون و چراهای اهل فلسفه نزد مسلمین که تایید ایمان را در شان عقل نمی دیدند، مطعون و مکروه واقع شد. افرادی که در فلسفه اسلامی درخشان بوده اند: یعقوب بن کندی، فارابی، ابن رشد، ابن طفیل. فارابی در حکمت کار کندی را دنبال کرد ولی نه مثل او اشراف بود و نه مثل ابن سینا به سلاطین علاقه ای نشان داد و حتی در رد کندی، رازی و ابن الراوندی کتاب نوشت و او از صوفیه هم بالاتر بود.
1398-12-05jafari_maryam76
کلام اسلامی نوعی حکمت اسکولاستیک اسلام شمرده می شود، من دوبیران حکیم فرانسوی: تمام علم و معرفت انسان دو قطب دارد یکی وجود انسان که همه چیز از آن شروع می شود و دیگری خداست که همه چیز بدان ختم می شود.
1398-12-05jafari_maryam76
فلسفه آزادترین نوع فعالیت آدمی است و نمی توان آن را محدود به امری خاص کرد فلسفه تفکر است، تفکر درباره کلی ترین واساسی ترین موضوعاتی که در جهان با آنها روبرو هستیم ابن سینا فلسفه را این گونه تعریف می کند: آگاهی بر حقایق تمام اشیاء است بقدری که برای انسان ممکن است و جرجانی: فلسفه عبارت است از شبیه شدن به خدا به اندازه توان انسان و برای تحصیل سعادت ابدی. اساساً فلسفه در اولین روز پیدایش به معنی عشق ودانایی و خرد بوده، چنانکه یک فیلسوف را جامع همه دانشها می دانستند.
1398-12-05