کتاب «سامسای عاشق» اثری از «هاروکی موراکامی» نویسنده ژاپنی است که در سال ۲۰۱۳ منتشرشده است. ماجرای این داستان ادامهای از کتاب مسخ کافکا میباشد که راوی آن شخصی به نام گرگوار سامسا بود و این ادامه در نقطه مقابل مسخ اتفاق میافتد و از امید و عشق سخن گفتهشده است و زندگی در آن جریان دارد.
برای درک بهتر کتاب سامسای عاشق باید ابتدا کتاب مسخ کافکا را خوانده باشیم، در کتاب مسخ شخصیت اصلی آن یعنی گرگوار سامسا در پی یک پیکرگردانی به سوسک تبدیل میشود و زندگی ناامیدکننده و غیرقابل تحملی را به دنبال دارد اما در کتاب سامسای عاشق موراکامی تلاش کرده شور و امید به زندگی را به سامسا برگرداند و او را از پیله تنهایی برهاند.
۴۸ صفحه
ارسال دیدگاه
fmbeygi
این داستان کوتاه هم میتونه ادامهای برای مسخ باشه هم نه. درواقع خود موراکامی آگاهانه روی مرز ابهام قدم برمیداره. داستان اون کاملا مستقل از داستان مسخه و به نوعی اثری است پارودیگونه (پارودی درونمایه) و از ایدهی تبدیل شدن و دگرگونی کالبد استفاده کرده و مسیر خودش رو رفته.
1398-07-14جملهی اول دقیقا در تقابل با جملهی اول مسخه. توصیفات کتاب هم با مسخ تقریبا همخونی دارن اما به خود متکیان. اگه اون خونه سه اتاق داشت اینجا چهار اتاق داره. پلکان سر جاش باقیه. جغرافیای داستان هم همونه. در ضمن اینجا سامسا توی اتاق محبوس بوده و حالا که از سوسک به انسان تبدیل شده از این اتاق خارج میشه. باز هم اینجا نویسنده یه پیشینه برای شخصیت در نظر میگیره که میتونیم فرض بگیریم که خود سامسای مسخه میتونیمم در نظر بگیریم که نیست. تازه نباید فراموش کنیم که در انتهای مسخ گرگور میمیره و جسدش رو از خونه خارج میکنن اما این گرگور توی اتاق حبس بوده و حالا آزاد شده و از تمام فشارهایی که خانواده به عنوان جامعهی کوچک به هویت و چیسیتیاش وارد میکرده، رهیده. عدم حضور خانواده رو توی این متن میشه به همون دلیلی که انتهای مسخ ذکر شده، گمان کرد، میشه هم فرض دیگهای براش تراشید.
موراکامی خواسته فضایی روشن و امیدوارانه تر خلق کنه در تضاد با چیزی که کافکا آفریده. اگه اونجا سرنوشت شخصیت محتوم به مرگه اینجا محتوم به زندگیه.
در هر صورت این داستان چیزی است به خود بسنده. رابطهی دوگانهای با مسخ داره. میشه دنبالهاش محسوب کرد میشه هم نه. یهچیز کاملا بینامتنیه. ایدهاش برگرفته از مسخه اما جدای ا ز اون و به تنهایی هم کامله. یه جورایی یه لحظهی شیرین و کوتاهه. همین.
من کار رو بد نمیدونم. به نظرم چیز کاملا معمولیایه.