در داستان حاضر، روحیات و خلقیات و زندگانی دختری بیمار و علیل به نام «سسیلی اسکاتبو» به تصویر کشیده است. داستان از ایام کریسمس آغاز میشود . او از مادرش تقاضا کرده بود برای هدیه کریسمس چوب اسکی بخرد، با این همه او از دور شاهد جشن و سرور اهل خانه بود، اما مصاحبت با مادربزرگ را بیش از هر چیز میپسندید. سرانجام او بسیاری از خاطراتش را در دفترچه خود نگاشت.
موضوع(ها):
داستانهای نروژی - قرن 20م.
ارسال دیدگاه