موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
نویسنده در این داستان، سرگذشت دختری به نام((نرگس)) را به تصویر کشیده است. ((نرگس)) کودکی است که سخنان ضد و نقیض اطرافیان درباره پدر و مادرش، آینده مبهمی را در پیش رویش قرار میدهد .((نرگس)) پس از مرگ مادر و مفقود شدن پدرش در جنگ، تحت سرپرستی عمویش قرار میگیرد .چند سال بعد دخترک که همچنان در پی بازگشت پدر است، با خبر میشود پدرش در بیمارستان بستری است .از آن جا که بنابه گفته پزشکان پدر چند صباحی بیشتر زنده نخواهد ماند، عموی نرگس بر آن است نرگس با همان باور قبلی زندگی بکند ;از همین روی، او را در حالی با پدرش روبهرو میکند که صورت پدرش با باند پوشیده شده است .پدر با نام مستعار ((احسان)) به نرگس معرفی میشود .دخترک مبهوت و سرگردان در پی گمشدهاش میگردد تا این که ...
ارسال دیدگاه