موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
«زیبا»، همسر آقای سالاری، پس سالها انتظار برای داشتن فرزند، دختری به دنیا میآورد که نام او را «آیلار» میگذارند. این نام را «آیدین» انتخاب میکند و زیبا نیز میپذیرد. آیدین پسر خانوادۀ همایونی است که رابطهای بسیار نزدیک با خانوادۀ سالاری دارند. خانم همایونی از همان آغاز تولد آیلار، او را عروس خود میپندارد و به او بسیار علاقهمند است. اما آیلار دختری مغرور و خودخواه است و رفتار مناسبی ندارد؛ به گونهای که آیدین را در زمانی که تنها هشت سال دارد از خود میرنجاند. آیدین زمانی که تنها 12 سال دارد برای ادامۀ تحصیل به انگلیس میرود و بعد از 12 سال دوری سرانجام به ایران بازمیگردد؛ در حالی که خانوادۀ سالاری و همایونی در فرودگاه برای دیدن او لحظهشماری میکنند.
ارسال دیدگاه