تولد : سید محمود گلابدره ای نویسندهی معاصر ایران ۲۰ دی سال ۱۳۱۸ در محله گلابدره منطقه شمیران شهر تهران به دنیا آمد و ۱۵ مرداد سال ۱۳۹۱ در سن ۷۳ سالگی و بعد از گذراندن یک دوره بیماری در منزلش در تهران از دنیا رفت.
محمود گلابدره ای از زبان خودش
من سیدمحمود قادری گلابدره ای ۲۰ دی ۱۳۱۸ در گلابدره شمیران متولد شدم. تا کلاس ۶ ابتدایی در گلابدره {و} بعد از ۷ تا ۱۲ در دبیرستان باغ فردوس که معلم انشا جلال آل احمد بود درس خواندم. ۴۱-۴۰ دیپلم و داوطلبی رفتم سپاه دانش؛ دوره اول با تقاضای خودم رفتم تو اشترکان، دهی از دهات بندر انزلی و بعد از ۱۸ ماه بهترین سپاه دانش دوره اول شدم چون ۲۱ شاگرد از ۵ ساله تا ۲۱ ساله ۶ سال ابتدایی رو قبول شدند. یه داستان من هم چاپ شده بود و خانلری شاعر، وزیر فرهنگ نقدی نوشته بود که من صادق هدایت هستم.
معلمی رو قبول نکردم. ۷۵۰۰ تومن بلیط اتوبوس {گرفتم} و رفتم مونیخ آلمان که با احمد دوستم که در آلمان بود با هم بریم دانشگاه پاتریس لومومبای مسکو درس بخونیم. احمد سرقرار نیامد. بعد از یه شب خوابیدن تو ایستگاه قطار، سوار قطار {شدم} و رفتم لندن و تا ۱۳۴۷.
پنج سال لندن ادبیات انگلیس می خوندم و خرج خودم را با کار کردن در می آوردم. با یه دختر سوئدی در لندن ازدواج {کردم} و رفتیم سوئد. بعد از ۳ ماه تنهایی{سال} ۱۳۴۷ برگشتم ایران و ۲ ماه بعد زنم آمد و تا سال ۱۳۶۱ که جنگ بود زنم با دو پسرانم رفتند سوئد.
اول که برگشتم ایران {در سال} ۱۳۴۷ تو سازمان نقشه برداری اپراتور شدم بعد از یه سال رفتم کارخونه ولوو و انباردار شدم چون زبان سوئدی و انگلیسی بلد بودم. بعد رئیس کارخونه مونتاژ نیسان شدم. بعد از ۳ سال آمدم رفتم کانون پرورش فکری قصههای اعضای کتابخونهها رو میخوندم و درجه ۱و ۲ و ۳ {میدادم} و درجه یکها رو قسمت انتشارات کانون چاپ میکرد و منم سالی چند بار میرفتم با نویسندههایی که در سراسر ایران بودند حرف میزدم.
{سال} ۱۳۵۷ از کانون اخراجم کردند. بیکار شدم. افتادم تو انقلاب. از ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۱۲ فروردین ۵۸ رمان «لحظههای انقلاب» رو نوشتم و ۱۳۵۸ چاپ کردم و براش نقد نوشتن. قبل از انقلاب هم ۴ کتاب چاپ کرده بودم، سگ کورهپز، اباذر نجار، پر کاه و یه مجموعه از نویسندگان شوروی ترجمه کرده بودم. ۱۳۶۲ رفتم سوئد ۲ سال موندم و باز برگشتم و باز رفتم و باز برگشتم و تا ۱۳۶۹ باز رفتم و از سوئد رفتم آمریکا و بعد از ۱۰ سال ۱۳۸۰ باز برگشتم ایران، همه چی از بین رفته بود، جنگ که شده بود، رفته بودم جبهه. ۴ تا رمان نوشته بودم «اسماعیل اسماعیل، حسین آهنی، دو تاشم کسای دیگه به نام خودشان چاپ زدن» و تا امروز {در سال} ۱۳۸۵ این کتابها رو چاپ کردم (چلچلهها، مادر، بادیه، پرستو، صحرای سرد، لوسوهای سوخته، دال، آقا جلال، زن نویسنده و هاویه هوو و ..)
حالا هم تک و تنها زندگی میکنم و مینویسم، گاهی {کتابهام رو} چاپ و گاهی چاپ نمیکنم. ۹ تا رمان چاپ نشده و رمان ۳ هزار صفحهای که سال ۱۳۴۱ شروع کردم به نوشتن و آل احمد حاشیهنویسی کرده، هر چی تلاش کردم چاپ نشده {و} هنوز هم روی دستم مونده.
هنوز مینویسم و دلم میخواد زندگی خودم رو و رمانهایی رو که طرحش تو سرمه بنویسم ولی وضع آشفته چاپ و کتاب و زندگی و آوارگی و پیری و بیجایی مانع میشه. ۶۷ سالمه، کوهنوردم. هندوستان و نپال و هیمالیا و روسیه و تمام کشورهای اروپایی و ۱۰ سال هم سراسر آمریکا و تمام قلهها و کوهها رو رفتم. در دوران دبستان و دبیرستان هم تابستونا از بنایی و قصابی و هر کاری که بگی کردم و ۳ ماه تابستون خرج زمستونم رو در می آوردم. حالا هم تقریبا سالم و سرحالم. چون از ۲ تا پسرام و ۲ تا نوه ام دورم کمی غمگینم و گاهی هم افسرده و دلگیرم ولی همش خیال میکنم یه روزی رمانی مینویسم که سراسر دنیا خاطرخواهش میشن و دلم به این امید خوشه. ۲۸ تا کتاب چاپ شده و ۹-۸ چاپ نشده دارم. همین.
محمود گلابدرهای
۷/۱۲/۱۳۸۵
گلابدرهای با انتشار رمان «سگ کورهپز» در اوایل دهه ۴۰ وارد عرصه نویسندگی شد و از آن زمان چندین کتاب در زمینه ادبیات داستانی و رمان از وی منتشر شد. نخستین داستان کوتاهش نیز در مجله صبح امروز در سال ۱۳۴۱ چاپ شد.
وی به گفته خودش، بیش از ۱۰ سال از زندگیاش را در آمریکا به صورت خیابانخوابی گذراند و ایالتهای مختلف این کشور را با پای پیاده طی کرد که حاصل آن کتابی است چند جلدی به نام «۱۰ سال هوملسی آمریکا» که تنها دو جلدش چاپ شد و نویسنده در حسرت انتشار بقیه آن ماند.
گلابدرهای در فقر و تنگدستی مرد و نامهای از او به وزیر مسکن وقت باقی مانده که درخواست کمک کرده بوده. او بخشی از این نامه گفته بود: «... پول ندارم و جا ندارم و تنها درآمدم همین نود هزار تومان كمک به پیشكسوتان است كه ارشاد محبت میكند و من با ۹۰ هزار میخورم و میخوابم و میزیم و مینویسم. كمكم كنید. اگر امكان دارد به خاطر خدا... جایی به من حقیر نویسنده بدهید و بنشینم بنویسم...» رمانی که گلابدرهای ۳۰ سال عمر صرف آن کرده بود و به گفتهی خودش بیش از ۳۰۰۰ صفحه داشت در آتشسوزی منزل محقرش سوخت...
برخی از آثار سید محمود گلابدرهای:
سگ کوره پز(۱۳۴۹)
مجموعه داستان اباذر نجار(۱۳۵۳)
پرکاه (۱۳۵۳)
بادیه (۱۳۵۷)
در لحظههای انقلاب (۱۳۵۸)
اسماعیل ، اسماعیل(۱۳۶۰)
آن گاه پرستو (۱۳۶۳)
صحرای سرد(۱۳۶۴)
آهوی کوهی(۱۳۶۵)
دال (۱۳۶۵)
ده سال هوم لسی در امریکا (۱۳۸۰)
چلچلهها (۱۳۸۰)
یادهایی از جلال آل احمد، مادر (۱۳۸۱)
منیر(۱۳۸۳)
مجموعه داستان حکومت نظامی(۱۳۸۳)
سنگ به مثقال
سفر به حجلهگاه عشق
نويسندگی سرنوشت من است چرا که برای آرام کردن این روح وحشی هیچ راهی جز قلم و کاغذ وجود ندارد... وقتی نویسندهای بدون پیدا کردن زبان خاص نوشتاریاش، بنویسد، خواه ناخواه تمام آثارش تا قبل از تولد زبان و تکنیک خاص نویسنده، به سیاهمشق تبدیل خواهد شد.
ارسال دیدگاه