موضوع(ها):
داستانهای اجتماعی
داستانهای کودکان و نوجوانان
این کتاب مصور از سری کتابهای اجتماعی برای گروه سنی ج است .هادی پسری است که در راه برگشتن به خانه مردی را میبیند که گریه میکند مرد به او میگوید که سالها پیش چون مادرش به او گفته بوده که قلبت سنگ شده از خانه بیرون رفته و حالا که به دنبال مادرش میگردد خانه را پیدا نمیکند و به هادی لکه سیاهی را روی سینه نشان میدهد که بزرگ و بزرگتر میشود .هادی و مرد شروع به جستجو میکنند در راه مرد با کارهای ناپسندی که در دوران کودکی انجام داده مواجه میشود و آنها را اصلاح میکند رفتهرفته سیاهی لکه کم میشود تازمانی که دیگر احساس میکند قلبش سنگی نیست در این هنگام به خانهاش میرسد .هادی هم از اینکه قلبش سنگی نیست بسیار خوشحال میشود .
ارسال دیدگاه