موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان، جاسوسان خبر میآورند که "تورانا" قصد دارد به پایتخت "اورنا" حمله کند. لشکر بزرگی به طرف مرز حرکت میکند و در پایتخت همهی آنها آمادهی دفاع میشوند. درهای بزرگ را میبندند، به خندقها آب میریزند و تیراندازان را روی برج و باروها به حالت آمادهباش درمیآورند. اما ناگهان خبر میرسد که پادشاه "تورانا" از مرز برگشته و رو سوی دیگری دارد و....
ارسال دیدگاه