نويسنده در اين کتاب، با پيمايش قلمروهاي جديدي در مرز ميان علم و اخلاق، نشان ميدهد چگونه ذهنيت علمي بر شکلگيري شخصيت فرد، يا کسب فضايل اخلاقي او اثر ميگذارد. ازنظر او علم فقط منظومهاي از دانستهها و دانستنيها نيست بلکه عاملي مهم در تعيين روش زندگي است. بحث کتاب به توصيف برهمکنش ميان علم و اخلاق يا رد و قبول نوآوريهاي علمي محدود نميماند بلکه به موضوعات اساسيتري ميپردازد که حاصل گرايشهاي مهم اخلاقي در بطن ذهنيت علمي است؛ و شرح ميدهد چگونه علم، روش علمي، تاريخ علم، و قدرت تبيين علمي ميتواند مفهومي از زندگي خوب را رقم بزند.
ارسال دیدگاه