معرفی کتاب: آئورا (Aura)
کارلوس فوئنتس (Carlos Fuentes) زادهی ۱۱ نوامبر ۱۹۲۷، درگذشتهی ۱۵ مه ۲۰۱۲ نویسندهی مکزیکی و اسپانیاییزبان، یکی از سه ضلع اصلی ادبیات امریکای لاتین است که جهان ادبیات داستانی را متحول کردند: مثلثِ مارکز، یوسا، فوئنتس.
رمان یا داستان بلند «آئورا» یکی از قابل تأملترین آثار فوئنتس است که در ۱۹۶۲ در مکزیک منتشر شد. ترجمهی این کتاب را عبدالله کوثری انجام داده که ابتدا در سال ۱۳۶۸ نشر تندر و سپس در سال ۱۳۸۶ نشر نی آن را روانهی بازار کرده است. بسیاری از منتقدان معتقدند تنها وجود اثری چون آئورا در کارنامهی یک نویسنده یا هنرمند، کافیست تا او در ذهن تاریخ بماند. عبدالله کوثری مترجم آئورا میگوید بیشتر درونمایههایی که در آثار فوئنتس دیده میشود، در رمان آئورا وجود دارد.
داستان با یک آگهی کاری در روزنامه شروع میشود که جوانی تاریخدان به نام فیلیپه مونترو آن را مناسب خود میبیند و به سوی خانهای عجیب روان میشود، خانهای که سه نفر در آن ساکناند: پیرزنی فرتوت به نام کنسوئلو، دختری زیبا به نام آئورا و آشپزی که چندان به چشم نمیآید. شخصیت چهارم اما سرهنگی مرده است که تنها در میان خاطرات همسرش، کونسوئلو زنده مانده و پیرزن خواستار گردآوری و حفظ خاطرات اوست. روایت با مرور خاطرات ادامه مییابد اما کمکم اتفاقاتی شکل میگیرد که فیلیپه و خواننده را درگیر شرایطی خاص میکند و... .
در آئورا مسئلهی زمان و تاریخ مورد تردید واقع میشود و حاصل این تردید تأکید بر وجود توأمان گذشته، حال و آینده است که در فضایی سوررئالیستی نمایش داده میشود و چنان شکل واقعیت به خود میگیرد که میتوان ادعا کرد این رمان ما را با اثری ویژه از سبک رئالیسم جادویی روبهرو میکند. همه چیز در این رمان حالتی دورانی دارد و نویسنده به خوبی از پس این ساختار نو برآمده است. ویژگی دیگر این رمان، نحوهی روایت دوم شخص آن است که تعلیقی ایجاد میکند که انگیزهی خواننده را برای ادامهی داستان بیشتر میکند، گویی شرایط عجیب داستان، برای خواننده در حال وقوع است.
خواندن این داستان به خاطر سبک ویژهاش، به علاقمندان داستاننویسی و روایتهای نو توصیه میشود.
سودابه امیری
داستانهای اسپانیایی - قرن ۲۰م.
۹۶ صفحه
ارسال دیدگاه
Mehribanooo
مردی به اسم فیلیپه که با تاریخ و نوشتن و ویرایش سروکار داره، تو یه روزنامه شغلی میبینه که انگار برای خودشه، خصوصا اینکه حقوق بالا و خوبی داره. وقتی برای کار میره، پیرزنی به اسم کونسوئلو رو میبینه که با برادرزادهاش تو یه خونه قدیمی و تاریک زندگی میکنن و شرط اصلی که برای دادن این شغل مطرح میشه، اینه که فیلیپه همونجا توی اون خونه زندگی کنه و دستنوشتههای شوهر پیرزن رو بازخوانی کنه و ازشون کتابی بنویسه. فیلیپه از همون اول به آئورا، برادرزاده پیرزن علاقمند میشه و کمکم به بیقراری میرسه، اما اتفاقاتی که تو خونه میفته، باعث میشه بفهمه ماجرا کلا چیز دیگهایه، اتفاقات عجیبی که خواننده اصلا انتظارش رو نداره...
1398-07-16داستان از زاویه دید دوم شخص روایت میشه، یعنی «تو»! و این جذابش کرده. کلا کتابهای زیادی نیستن که با این زاویه دید روایت بشن و همین یکی از نقاط قوت این کتابه. نثر کتاب بخاطر قدمتش، کمی پیچیده اس، اما آدم رو بخوبی با خودش درگیر میکنه. برای علاقمندان به داستاننویسی، همیشه خوندن این داستان توصیه میشه.