جلد هشتم از مجموعه «قصههاي زي زي گولو» دربردارنده سه داستان كوتاه با عنوانهاي «جشن تولد»، «اخمو و خنده رو» و «سايه ناشناس» است. در داستان اول، «آقاي مهندس» و «مادر خانمي» تصميم دارند براي «زي زي گولو» جشن تولد بگيرند اما نظر هر كدامشان با ديگري درباره نوع برنامه متفاوت است. در داستان دوم، زي زي گولو كاري ميكند كه «آقاي پدر» عيبهاي خود را بپذيرد و در برابر آنها بخندد و در داستان سوم، زي زي گولو دست يك دزد را رو ميكند و باعث ميشود او به اشتباه خود پي ببرد.
ارسال دیدگاه