پاییز پدرسالار (به اسپانیایی: El otono del patriarca) (The Autumn of the Patriarch)
«پاییز پدرسالار» رمانی است از نویسندهی مشهور امریکای لاتین و برندهی جایزهی نوبل ادبیات، گابریل گارسیا مارکز، که در سال ۱۹۷۵ نوشته شدهاست. برخی از منتقدان «پاییز پدر سالار» را بهترین کار مارکز و منسجمتر از «صد سال تنهایی» میدانند.
این کتاب چندین بار توسط مترجمان گوناگون به فارسی ترجمه شده: اولین بار در ۱۳۶۵ توسط محمد فیروزبخت (نشر مادر، بعدها نشر ارغوان)، پس از آن محمدرضا راهور (نشر شیرین)، حسین مهری (امیرکبیر)، سهیلا اینانلو (شبگون) و کیومرث پارسای (آریابان) و اسدالله امرایی (تحت عنوان خزان خودکامه، نشر ثالث). ترجمهی کیومرث پارسای بیشترین تجدید چاپ را داشته است.
مارکز این اثر را مهمترین کار ادبی خودش میداند. سالها روی آن کار کرد و چندین بار آن را متوقف و دوباره از نو آغاز کرد و آنقدر این کار را ادامه داد تا لحن و ساختار مناسب و مورد نظرش را یافت. ایدهی نوشتن رمان «پاییز پدر سالار» زمانی در ذهن مارکز شکل میگیرد که یک دیکتاتور بعد از هشتسال حکومت، کشور را ترک میکند. زمانی که رادیو فرار دیکتاتور را اعلام میکند، مردم شادی را شروع میکنند و به سراغ زندانها میروند تا زندانیها را آزاد کنند. مارکز اما به طرف قصر ریاست جمهوری میرود و با پیشخدمت دیکتاتور به صحبت مینشیند. به گفتهی مارکز دیکتاتورها تنها اسطورههای کشورهای آمریکای لاتین هستند.
این داستان، که هجونامهی هزلآمیز یک دیکتاتور آمریکای جنوبی است، سبک نگارشی متفاوت با همه آثار قبلی گارسیا مارکز دارد. «پاییز پدر سالار» که همانند «صد سال تنهایی» به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده، ژنرال پیری را به تصویر میکشد که پنجهزار بچه نامشروع از او به دنیا آمده. تنها در کاخی فرسوده که در کثافت و فضله حیوانات درآمیخته زندگی میکند و هنوز هم با همان رویهی ظلم و جنایت بر کشوری کوچک فرمانروایی میکند. او همچنان جبار، شکاک و هذیانگوست و برای جنایات و انحرافهای خاص خود آدمی مبتکر و مبدع نیز هست.
الهه ملک محمدی
داستانهای کلمبیایی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه