موضوع(ها): داستانهای کودکان (آمریکایی) - قرن 20م. ۲۸۸ صفحه - رقعی (شومیز) - چاپ ۵ - ۱۰۰۰ نسخه ISBN: 978-600-8111-89-4 تاریخ نشر:۹۷/۱۱/۱۵ قیمت :۲۵۰۰۰۰ ریال كد دیویی:۸۱۳.۵۴ زبان كتاب:فارسی محل نشر:تهران - تهران
لیزا کالین گرافلیزا کالین گراف (همچنین تحت نام قلم ایلی نیل) متولد ۱۰ ژانویه ۱۹۸۱، نویسنده آمریکایی کتابهای کودک و نوجوان است. کتابهای او در لیست جوایز دولتی و بهترین کتاب سال فهرست شده است.
هر آدمی خصوصیات منحصر به فرد خودشو داره. ممکنه نتونه خیلی خوب یه چیزاییو حفظ کنه نتونه به خوبی بقیه ورزش کنه یا کار هنری انجام بده اما همیشه کارایی هست که توشون استعداد داشته باشه. و دوست داشتنی بودن آدما بهخاطر استعدادها، تواناییها و مهارتهاشون نیست؛ اونا دوست داشتنی هستند چون خصوصیات مثبت زیادی دارند. مهربونی، صبر، شجاعت، درک و همدلی و... اینا چیزایی هستند که باعث میشن کسی رو دوست داشته باشیم. حتی اگه اینطور نیست باید تلاش کنیم اینطور بشه. هیچ کس دوست نداره تقریبا خوب باشه همه دوست دارن عالی باشن ولی مشکل اینجاست که وقتی ما با بقیه سنجیده میشیم، توی خیلی از کارا تقریبا میشیم همیشه توی هرکاری بهتر از ما هم وجود داره. اصلا چه لزومی داره یه بچه رو با بقیه مقایسه کنیم و ازش بخوایم از بقیه بهتر باشه؟ بهتر نیست بهشون یاد بدیم هرکس کاریو که دوست داره انجام بده و همه به هم کمک بدن و با هم تلاش کنن تا به یه نتیجهی عالی دست پیدا کنند؟ اینجوری نتیجه برای هرکس یه تقریبا ناامید کننده نیست بلکه یه عالی دسته جمعیه. این کتاب دربارهی البی، پسریه که عاشق دوناته و توی کارای مدرسهش هیچ وقت عالی نیست. اون مجبور میشه مدرسهشو عوض کنه و براش یه پرستار بچه هم میگیرن اما... مهمترین خصوصیتی که من در البی دیدم تواناییش در تسکین غم دیگران بود. این خیلی مهمه که بتونیم راهی برای آروم کردن آدمای ناراحت پیدا کنیم. و خوبه که بتونیم آدما رو بخاطر این خصوصیاتشون تشویق کنیم. پیشنهاد میکنم این کتاب رو هم پدر و مادرا بخونند هم بچهها و هم بقیهی آدمایی که فکر میکنند تقریبا هستند یا اطرافشون آدمای تقریبا رو میبینند و همینطور همهی کسانی که میخوان یادبگیرند درک و همدلی بیشتری داشته باشند.
سر تکان داد: "تا حالا فکر کردی که شاید علاقه بخش مهمتر باشه؟" فکر کنم فهمید که گیج شدهام، چون ادامه داد: "یه چیزیو پیدا کن که دلت بخواد تا ابد انجام بدی، حتی اگه توش خیلی بد باشی. بعد، اگه خوش شانس باشی، بعد از کلی تمرین، خیلی هم بد نمیمونی." فکر بدی نبود، اما... ازش پرسیدم: "اگه خوش شانس نبودم چی؟ اگه یه چیزی پیدا کردم که دوست داشته باشم، ولی همیشه توش گند بزنم چی؟" کالیستا لبخند متفکرانهاش را زد. گفت: "اون موقع از اینکه کاری رو پیدا کردی که عاشقشی، خوشحال نیستی؟" ۱۱۴
ارسال دیدگاه
darya
هر آدمی خصوصیات منحصر به فرد خودشو داره. ممکنه نتونه خیلی خوب یه چیزاییو حفظ کنه نتونه به خوبی بقیه ورزش کنه یا کار هنری انجام بده اما همیشه کارایی هست که توشون استعداد داشته باشه.
1399-01-17و دوست داشتنی بودن آدما بهخاطر استعدادها، تواناییها و مهارتهاشون نیست؛ اونا دوست داشتنی هستند چون خصوصیات مثبت زیادی دارند. مهربونی، صبر، شجاعت، درک و همدلی و... اینا چیزایی هستند که باعث میشن کسی رو دوست داشته باشیم. حتی اگه اینطور نیست باید تلاش کنیم اینطور بشه.
هیچ کس دوست نداره تقریبا خوب باشه همه دوست دارن عالی باشن ولی مشکل اینجاست که وقتی ما با بقیه سنجیده میشیم، توی خیلی از کارا تقریبا میشیم همیشه توی هرکاری بهتر از ما هم وجود داره. اصلا چه لزومی داره یه بچه رو با بقیه مقایسه کنیم و ازش بخوایم از بقیه بهتر باشه؟ بهتر نیست بهشون یاد بدیم هرکس کاریو که دوست داره انجام بده و همه به هم کمک بدن و با هم تلاش کنن تا به یه نتیجهی عالی دست پیدا کنند؟ اینجوری نتیجه برای هرکس یه تقریبا ناامید کننده نیست بلکه یه عالی دسته جمعیه.
این کتاب دربارهی البی، پسریه که عاشق دوناته و توی کارای مدرسهش هیچ وقت عالی نیست. اون مجبور میشه مدرسهشو عوض کنه و براش یه پرستار بچه هم میگیرن اما...
مهمترین خصوصیتی که من در البی دیدم تواناییش در تسکین غم دیگران بود. این خیلی مهمه که بتونیم راهی برای آروم کردن آدمای ناراحت پیدا کنیم. و خوبه که بتونیم آدما رو بخاطر این خصوصیاتشون تشویق کنیم.
پیشنهاد میکنم این کتاب رو هم پدر و مادرا بخونند هم بچهها و هم بقیهی آدمایی که فکر میکنند تقریبا هستند یا اطرافشون آدمای تقریبا رو میبینند و همینطور همهی کسانی که میخوان یادبگیرند درک و همدلی بیشتری داشته باشند.
darya
سر تکان داد: "تا حالا فکر کردی که شاید علاقه بخش مهمتر باشه؟" فکر کنم فهمید که گیج شدهام، چون ادامه داد: "یه چیزیو پیدا کن که دلت بخواد تا ابد انجام بدی، حتی اگه توش خیلی بد باشی. بعد، اگه خوش شانس باشی، بعد از کلی تمرین، خیلی هم بد نمیمونی."
1399-01-17فکر بدی نبود، اما...
ازش پرسیدم: "اگه خوش شانس نبودم چی؟ اگه یه چیزی پیدا کردم که دوست داشته باشم، ولی همیشه توش گند بزنم چی؟"
کالیستا لبخند متفکرانهاش را زد. گفت: "اون موقع از اینکه کاری رو پیدا کردی که عاشقشی، خوشحال نیستی؟"
۱۱۴