هایدی و پدربزرگش در دامنه یکی از کوههای آلپ در سوییس زندگی می کردند.هایدی پدر و مادرش رو از دست داده بود و سرپرستی اون رو عمه س به عهده گرفته بود.اما حدود 4 سال قبل عمه دتی که مجبور بود برای کار به فرانکفورت بره هایدی رو پیش پدربزرگش اورد و خواست تا ازش مراقبت کنه.پدر بزرگ خیلی به هایدی علاقه داشت.کلبه ی اونها چشم اندازی به دره داشت و در مسیر باد کوهستانی قرار گرفته بود.سه درخت بزرگ و قدیمی پشت کلبه دیده می شد و هایدی از صدای غرش باد که شاخه های بلند درختان رو تکون می داد لذت می برد…
ارسال دیدگاه