کتاب حاضر، داستاني است که در آن کاسينکا و مادرش با چمداني کهنه و کيسهاي پر از لباس راهي انگليس ميشوند. در اين سفر که نه، اما در سفر زندگي کاسينکا تنهاي تنهاست. مادر در خانه با قلب شکستهاش سرگرم است و در مدرسه ديگران از کاسينکا فاصله ميگيرند. تا اينکه شنا کردن او را از تنهايي درميآورد. يک دوست خوب، شنا ميکند توي زندگياش و او ميفهمد براي روي آب ماندن و غرق نشدن بيشتر از يک راه هست.
ارسال دیدگاه