کتاب «حسد»، نوشته «جوزف اپستاین»، جزو مجموعه کتابهای «هفت گناه کبیره» است. اپستاین در مقدمه کتاب به نقل از ایان فلمینگ، عضو تحریریه روزنامه ساندی تایمز لندن در دهه ۱۹۵۰، درباره هفت گناه کبیره (غرور، طمع، بیبندوباری، حسد، شکمبارگی، غضب، تنپروری) مینویسد:
«جهان بدون این گناهان چقدر کسالتآور میبود... همانطور که نقاشان به رنگهای اصلی نیازمندند، ادبیات نیز برای یافتن موضوع به این گناهان نیاز دارد؛ و بهراستی اگر رذایل بشری در کار نبودند، نویسنده بزرگی چون داستایوفسکی چقدر تهیدست میماند در مقام نوشتن! اپستاین همچنین رمان «عدالت در صورت» اثر ال.پی.هارتلی را مثال میزند که رمانی ضد آرمانشهر است و داستان جامعهای است که همه افرادش با جراحی پلاستیک، صورتی مشابه یکدیگر پیداکردهاند تا کسی به زیبایی دیگری حسادت نکند؛ اما برابری در صورت و سیما، منشا استیصال و نارضایتی همان مردمی شده است که تا دیروز به متفاوت بودن چهرههای یکدیگر حسادت میکردند. اپستاین با اینکه بحث نسبتا مفصلی را درباره منشا حسد پیش میکشد، نهایتا به ما نمیگوید که حسد از کدام لایه وجود انسان نشات میگیرد. او معتقد است پیدا کردن منشا حسد، امری ناممکن است: منشا حسد، درست مانند منشا خرد، ناشناخته و رازی سر به مهر است... حسد حسی نهان است. آنقدر نهان که خود فرد نیز غالبا از وجودش بیخبر است».
ارسال دیدگاه