در نیمه اول عمر (قبل از 35 سالگی) غالباً تصور میکنیم زمانی که به واسطه کار درست، ازدواج با فرد مناسب، بچهدار شدن و خرید خانه به موفقیت برسیم، همه چیز جفت و جور خواهد شد. فکر میکنیم زندگیمان با این موفقیتها به ثباتی میرسد که در پناه آن به آرامش خواهیم رسید، اما با ورود به نیمه دوم عمر (بین 35 تا 70 سال) از درون حس میکنیم اوضاع روحیمان چندان خوب نیست؛ حس میکنیم برخی از راههایی که رفتهایم یا انتخابهایی که داشتهایم (و در زمان خودش فکر میکردیم درست بوده) چندان هم درست نبودهاند. کم کم دوران افسردگی و دلزدگی از زندگی و مواجهه با تردیدها فرا میرسد و با رفتن آدمهای دور و برمان (که اتفاقاً بعضاً همسنمان هم هستند)، متوجه میشویم که فرصت تنگ است و هنوز نتوانستهایم مسیری برای کسب آرامش و حس رضایت در زندگی پیدا کنیم. به تعبیر جیمز هالیس (نویسنده کتاب) در نیمه دوم عمر «ما خود را در جنگل تاریکی مییابیم، در حالی که مسیر زندگی مان را گم کرده ایم». زندگی دومی وجود دارد که بسیار جذابتر، با نشاطتر و پر معناتر از نیمه اول است. وجود احساسهای منفی و نامطلوب به شما این پیام را مخابره میکند که اول باید پرونده زیستن به سبک گذشته را کنار گذاشت و سرفصل تازه ای در زندگی آغاز کرد.
جیمز هالیس، یکی از چهرههای شناخته شده جهان در حوزه روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ، در این کتاب به شما کمک میکند تا مختصات زندگی نیمه دوم عمری توام با رضایت را بدست آورید.
نکاتی مهم که با خواندن این کتاب با آن آشنا می شوید:
چه چیزی در سفر زندگیتان شما را به نقطهای که هم اکنون در آن هستید، آورده است؟
کدام اسطوره ها، نیروها، چه خانوادهای و چه محیط اجتماعی چارچوب واقعیت شما را به وجود آورده و احتمالاً از آن حمایت و شاید آن را محدود کردهاند؟
شما زندگی چه کسی را زندگی کردید؟
چگونه است که حتی وقتی ظاهراً همه چیز خوب پیش میرود، احساس خوبی به آن ندارید؟
چرا این همه ناکامی، خیانت و برآورده نشدن انتظارات وجود دارد؟
چرا بر این باورید که مجبورید چیزهای زیادی را از دیگران و از خودتان مخفی کنید؟
اکنون زمان آن رسیده است که به ندای روحتان پاسخ دهید و دعوت به آن زندگی والاتر را بپذیرید.
ارسال دیدگاه