این کتاب میخواد نتیجهی حرص و طمع زیادی رو نشون آدم بده یا شاید زندگی سخت صیادان بومی مکزیک رو میخواد نشون بده. من با دومی موافقترم چون اولا اینکه آدم یه مروارید به دست اورده باشه کار بدی نیست. و سفیدپوستهایی هم توی کتاب بودند که حرص و طمع داشتند خیلی هم زیاد ولی نتیجهشو ندیدند. البته یه جایی توی کتاب یه چیزی نوشته بود که من فکر میکنم مهمترین قسمتش و نقطهی عطف داستانش اون یه جملهست که توی قسمتی از کتاب مینویسمش. در کل قشنگ بود بخونیدش.
"او دعا نکرده بود که خدا طفلش را شفا دهد. دعا کرده بود که مرواریدی صید کنند تا با بهای آن بتوانند حقالعلاج دکتر را بپردازند. زیرا ذهن مردم مثل سراب آسمان خلیج دست خوش ابهام بود."
ارسال دیدگاه
darya
این کتاب میخواد نتیجهی حرص و طمع زیادی رو نشون آدم بده یا شاید زندگی سخت صیادان بومی مکزیک رو میخواد نشون بده.
1399-01-11من با دومی موافقترم چون اولا اینکه آدم یه مروارید به دست اورده باشه کار بدی نیست. و سفیدپوستهایی هم توی کتاب بودند که حرص و طمع داشتند خیلی هم زیاد ولی نتیجهشو ندیدند.
البته یه جایی توی کتاب یه چیزی نوشته بود که من فکر میکنم مهمترین قسمتش و نقطهی عطف داستانش اون یه جملهست که توی قسمتی از کتاب مینویسمش. در کل قشنگ بود بخونیدش.
darya
"او دعا نکرده بود که خدا طفلش را شفا دهد. دعا کرده بود که مرواریدی صید کنند تا با بهای آن بتوانند حقالعلاج دکتر را بپردازند. زیرا ذهن مردم مثل سراب آسمان خلیج دست خوش ابهام بود."
1399-01-11