مادر، قصه دختر کوچکی است به نام والنتین در زمان جنگ جهانی دوم. والنتین خانوادهاش را در جنگ از دست داده و خانوادهای روستایی که دور از جبههی جنگ زندگی میکنند، او را به فرزندی پذیرفتهاند. والنتین تنهاست، رومن (پسر کوچک خانواده) بیش از آن کوچک است که همبازی او باشد. تائیس (خواهر کوچک) شیطان و سرکش است و از هیچ فرصتی برای آزار دیگران چشم پوشی نمیکند و گروشا (خواهر بزرگ) از همان خواهرهایی است که کم و بیش در همهی خانهها یافت میشوند: بدخلق، زورگو و غیر قابل تحمل! پدربزرگ هم قیافهای خشن و ترسناک دارد و والنتین از او میترسد.
تنها کسی که والنتین در خانه به او اعتماد دارد مادر است، با همه این ها والنتین نمیتواند او را مادر خودش بداند. زندگی در روستا برای والنتین تجربهای دوستداشتنیست، خانه با آن بخاری بزرگش که شبیه یک اتاق سیاه و مرطوب است و گاهی به عنوان حمام استفاده می شود، زیرزمین بزرگ و اسرار آمیز، رودخانهی یخ زده، درست کردن شیرینیهای چلچلهای به مناسبت بازگشت پرستوها و رفتن به جنگل و چیدن قارچ در فصل بهار ... والنتین عاشق زندگی در روستا است ولی آیا او می تواند برای خودش، جایی در دل خانواده باز کند؟
داستانهای روسی - قرن ۲۰م.
۱۳۶ صفحه - رقعی (شومیز)
ارسال دیدگاه
darya
این کتاب داستان دختر کوچولوییه که توی جنگ پدر و مادرش رو از دست داده و توی یه خونه توی یه روستا میپذیرنش و محبتهای مادر خانواده باعث میشه دختر کوچولو هم اون خونواده رو بپذیره و خودشو با اون محیط وفق بده.
1399-01-10قشنگ بود زشتی جنگ و زیبایی محبت رو توی خونواده نشون میداد.
ولی احساساتمو خیلی برانگیخته نکرد خیلی تاثیر گذار و جذاب و خاص نبود.
فکر کنم برای گروه سنی کودک یا نوجوان مناسب باشه.