«مت فریمن» نوجوانی چهارده ساله است که با خالهاش در «ایست فیلدتریس» زندگی میکند. مت همیشه میدانست با بقیه فرق دارد، اما هرگز دلیل متفاوت بودن خود را نمیفهمید، تا روزی که با دوست خود «کلوین» برای دزدی رفته بود توسط پلیس دستگیر شد و پلیس او را به مزرعهای در «یوکشایر» فرستاد تا تحت سرپرستی یک خانم مسن قرار بگیرد. طولی نکشید که مت احساس کرد که سرپرست او یک آدم عادی نیست. چیزهای ناخوشایند و خطرناکی در دهکده «لسرمالنیک» نزدیک یورکشایر اتفاق میافتاد. قتلهای عجیب، کشف یک نیروگاه اتمی متروک و دروازهای که دروازه کلاغ نامیده میشد. مت در جریان این اتفاقها به دلایل متفاوت بودن خود پی برد، اما هیچکس حرف او را باور نکرد و نتوانست به او کمک کند.
موضوع(ها):
داستانهای انگلیسی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه